🌸 دانلود فیلم Legends of the Fall 1994 (افسانه‌های خزان)

افسانه‌های خزان 1994 (به انگلیسی: Legends of the Fall) یک فیلم ماجراجویانه و محصول 1994 کشور آمریکا, بوده و شما میتوانید برای دانلود فیلم افسانه‌های خزان 1994 دوبله فارسی روی لینک هایی که برای دانلود در صفحه می بینید اقدام کنید. داستان فیلم به این صورت هست که داستان سه برادر و پدرشان که سال ۱۹۰۰ در بیابانی دوردست در امریکا زندگی می کنند، و اینکه چگونه زندگی‌شان با طبیعت، جنگ، پیشینه‌شان و عشق آمیخته است..

این فیلم به کارگردانی Edward Zwick, ساخته شده‌ است. برای دانلود مستقیم افسانه‌های خزان 1994 یا دانلود دوبله فارسی فیلم Legends of the Fall 1994 تنها کافیست کیفیت فیلم مورد نظر را انتخاب کرده و گزینه دانلود را بزنید. فیلم ‌نامه این فیلم را Brad Pitt, Anthony Hopkins, Aidan Quinn, Julia Ormond, Henry Thomas, Karina Lombard, Gordon Tootoosis, John Novak, Robert Wisden, Tantoo Cardinal, نوشته ‌اند. همچنین اگر قصد دانلود افسانه‌های خزان 1994 زیرنویس فارسی با کیفیت 480p را دارید روی کیفیت مورد نظر کلیک کنید.

بازیگران Brad Pitt, Anthony Hopkins, Aidan Quinn, Julia Ormond, Henry Thomas, Karina Lombard, Gordon Tootoosis, John Novak, Robert Wisden, Tantoo Cardinal, در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند. نسخه های دیگری از این فیلم هم مانند دانلود فیلم سینمایی افسانه‌های خزان 1994 دوبله فارسی در پینک فیلم موجود هستند و تنها کافیست بر روی گزینه دانلود فیلم افسانه‌های خزان 1994 کلیک کنید. همچنین اگر قصد دانلود Legends of the Fall 1994 720p را هم دارید پینک فیلم بهترین مکانی هست که میتوانید از آن برای دانلود فیلم استفاده نمایید.

رده سنی فیلم افسانه‌های خزان 1994 R بوده و قبل از دانلود فیلم افسانه‌های خزان 1994 باید گفت تماشای این فیلم برای افراد زیر R سال مناسب نیست! این فیلم در ژانرهای ماجراجویانه, درام, عاشقانه, جنگی, وسترن, بوده و محصول کشور آمریکا, هست. زبان اصلی فیلم افسانه‌های خزان 1994 کورنیش, انگلیسی, بوده ولی ما در پینک فیلم دانلود فیلم افسانه‌های خزان 1994 دوبله فارسی را هم برای شما امکان پذیر کردیم. اگر قصد دانلود فیلم Legends of the Fall 1994 را دارید باید این را هم اضافه کنیم که امتیار IMDB فیلم افسانه‌های خزان 1994 7.5/10 از 10 می باشد.

داستان سه برادر و پدرشان که سال ۱۹۰۰ در بیابانی دوردست در امریکا زندگی می کنند، و اینکه چگونه زندگی‌شان با طبیعت، جنگ، پیشینه‌شان و عشق آمیخته است.
«سرهنگ ویلیام لودلو» (هاپکینز) که از ارتش و جنگ و کشتار سرخ پوستان متنفر است، در املاک خود در مونتانا یک امپراتوری خانوادگی تشکیل داده و با سه پسرش، «آلفرد» (کویین)، «تریستان» (پیت) و «ساموئل» (تامس) زندگی می کند. با شروع جنگ جهانی اول، «ساموئل» در کانادا به ارتش می پیوندد. دو برادر دیگر نیز همین کار را می کنند. لیکن هر سه به یک اندازه خوش شانس نیستند تا به خانه بازگردند…
در اوایل دهه 1900، سه برادر و پدرشان که در بیابان دورافتاده مونتانا زندگی می کردند تحت تأثیر خیانت، تاریخ، عشق، طبیعت و جنگ قرار گرفتند.
در اوایل قرن بیستم مونتانا ، سرهنگ ویلیام لودلو (سر آنتونی هاپکینز) به همراه پسران خود ، تریستان (برد پیت) ، آلفرد (آیدان کوئین) و ساموئل (هنری توماس) در بیابان زندگی می کند. سرانجام ، خانواده غیر متعارف اما نزدیک به هم فاجعه می کنند وقتی ساموئل در جنگ جهانی اول کشته می شود تریستان و آلفرد از تورهای وظیفه خود زنده می مانند ، اما به زودی پس از بازگشت به خانه ، هر دو مرد برای نامزد زرق و برق دار ساموئل ، سوزانا (جولیا) می گیرند. Ormond) ، و رقابت شدید آنها شروع به نابودی خانواده می

جهت دانلود فیلم Legends of the Fall 1994 (افسانه‌های خزان) دوبله فارسی و با زیرنویس فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

Legends of the Fall (1994) دوست‌داشتنی‌ترین فیلم همسرم در تمام دوران است که من اخیراً بدون سابقه آن را برای مدتی طولانی در Tubi تماشا کردم. خط داستانی سه خواهر و برادر را دنبال می کند، دو خواهر و برادر که با پدرشان در غرب میانه زندگی می کنند و خواهر و برادر سومی که با یک شریک زندگی بازمی گردند. شریک زندگی باعث پیشرفت احساسات در داخل خانه می شود که پیچیدگی رابطه را تضعیف می کند. در این میان، جنگ بزرگ دوم در حال وقوع است و جوان ترها برای تأثیرگذاری خود در درگیری سنگ تمام نمی گذارند. دو خواهر و برادر او را با هم جمع می‌کنند تا هرکدام از او محافظت کنند، اما اطمینان مرد جوان ممکن است فراتر از آن چیزی باشد که دو خواهر و برادر باتجربه‌اش می‌توانند مدیریت کنند.

افسانه‌های خزان توسط ادوارد زویک (Boldness Enduring) هماهنگ شده است. یک هجوم) و برد پیت (Se7en)، آنتونی هاپکینز (آرام گوسفند)، آیدان کویین (جادوگری عام)، هنری توماس (ET)، جولیا اورموند (اولین شوالیه) و کارینا لومبارد (کلمه L) در آن بازی می کنند.
همه چیز در مورد افسانه‌های خزان عالی است - تنظیمات و به تصویر کشیدن زمان بهشتی است. پس زمینه ها خیلی زیبا هستند آهنگسازی غول پیکر است و شامل شخصیت های جذاب، شرایط و ویژگی های رابطه است. گفتمان به همین ترتیب به زیبایی ترکیب شده است. دیدن همه جوانب موقعیت ها ساده است. بازیگری بسیار گیج کننده است، و شما نمی توانید یک بازیگر برتر نمایشگاه ها را درخواست کنید. خط داستانی هیجان انگیز در جاده خم می شود و کاملاً بسته می شود.

به طور کلی، این چیزی نیست که من در مورد افسانه‌های خزان تغییر دهم. من به این یک 10/10 ساده امتیاز می دهم و قاطعانه آن را پیشنهاد می کنم.

این داستانی است که با صدای یک آمریکایی محلی مسن و زیرک درباره گروهی از سه کودک که زندگی‌شان واقعاً تلخ است. آنتونی هاپکینز رئیس قدیمی نیروهای مسلح است که خانواده خود را به انبارها برد تا از آنها در برابر تحقیر بقیه جهان محافظت کند. بنابراین فرزندان او، آلفرد (آیدن کوین) جدی، تریستان (برد پیت) مرد زرنگ، و ساموئل (هنری توماس) دلپذیر، دوران کودکی را در کشوری وحشی و لذت بخش مملو از موجودات و مریض زنان تجربه می کنند. بنابراین وقتی سوزانا (اورموند) شریک زندگی ساموئل ظاهر می‌شود، غوغایی به پا می‌کند و این شروع داستان است. جنگ، هماهنگی، ازدواج، شکار بازی اصلی، صحنه‌های برهنه، عبور و خرس‌ها دنبال می‌شوند - اما واقعاً به این ترتیب نیست.

داستان دوره‌ای از سال 1914 تا اواسط دهه 20 را طی می‌کند، بنابراین یک فیلم بلند به‌عنوان یک ماجراجویی خانوادگی کوچک‌تر از حد انتظار، ما به طور کلی شخصیت‌ها را به خوبی می‌شناسیم، اما به‌عنوان پیشروی از موقعیت‌های غم‌انگیز، من هر چند وقت یک‌بار تا حدودی خسته می‌شوم. هیچ یک از سرگرمی‌ها (اصلاً از کسانی که من با آنها آشنا هستم) بهترین ارائه را از حرفه‌های خود ارائه نکردند، با این حال در واقع چیزی برای گله کردن وجود ندارد. براد پیت جوان، به نظر می رسد که او از جلوی یک رمان هارلکین خارج شده است، مانند جولیا اورموند و مناظر لذت بخش و شگفت انگیز مونتانا، دید زیادی را به شما می دهد. بسیار ضبط شده است، با ست ها و لباس های باورنکردنی، و نمره متوسط است، اما در عین حال افتضاح نیست. این فوق‌العاده تکان‌دهنده است و حاوی برهنگی است (بیشتر براد پیت - نه این که من ناله می‌کنم) و یک لمس cussin'.

این که چنین فرض می‌کند کمتر اهمیت دارد، و اساسی برای به خاطر سپردن این در هنگام تماشای آن. هر چند که ممکن است، سرگرم کننده، زیبا و استثنایی تغییر مسیر است.

وقتی فیلمی مانند "افسانه های پاییز" خیلی عالی به نظر می رسد و بسیار ساخته شده است، اما داستان و کامل بودن آن نمی تواند خردل را از بین ببرد، به طور کلی مایه شرمساری است. آنتونی هاپکینز در نقش پدر سه فرزند بازی می کند: آلفرد (آیدان کوئین)، تریستان (برد پیت) و ساموئل (هنری توماس). آنها خانواده ای صمیمی هستند که هیچ سطحی از مضرات بین آنها وجود ندارد. زمانی که ساموئل نامزدی (جولیا اورموند دوست‌داشتنی) را برمی‌گرداند، هر یک از سه کودک توسط او طلسم می‌شوند. با ظاهر شدن او و همچنین نزدیک شدن به جنگ بزرگ دوم، خانواده به طرز فجیعی ویران می شود. فیلمبرداری جان کاست بسیار بزرگ است. دیدگاه آلبرتا با وجود اینکه به عنوان مونتانا خطاب می شود، هرگز جذاب تر از این نبوده است. بازی در سطح بالایی قرار دارد و هاپکینز و کوین به عنوان بهترین آنها از هم جدا هستند. مسئله جدی افسانه‌های خزان نوع روایت تاثیرپذیر آن است. بخشی از این خطوط داستانی باورنکردنی می‌توانست در طول دهه پنجاه کار کند، اما امروز به‌طور باورنکردنی به‌نظر می‌رسد. این کافی نیست که اورموند باید با یک خواهر و برادر در داستان مرتبط باشد، اما با هر یک از این سه "رابطه" دارد. آیا او هیچ آبرویی ندارد؟ شیوه زندگی دوره گرد شخصیت پیت نیز با تأکید بیش از حد بر ایده وحشیانه تعقیب و گریز بیش از حد از آن فراتر رفته است. او حتی این رفتار را به عنوان یک مبارز نشان می دهد و دل برادرش را از بین می برد! آیا او آبرویی ندارد؟ اعتراف می‌کنم که واقعاً در یک درام با آهنگسازی زیبا در فیلم Legends of the Fall‌ها شرکت می‌کنم. این یکی سعی می کند شکسپیر باشد و بدبختانه شکست می خورد. من قویاً این حماسه را به عنوان یک انفجار بصری پیشنهاد می کنم، اما نمی توانم بخشی از نکات داستانی در این داستان منصفانه را توجیه کنم. توجه: کسی که مشکل زیادی ندارد، به برد پیت نشان دهد که چگونه یک سرگرمی خوب باشد! رتبه: دو ستاره و نیم.

در حالی که افسانه‌های خزان داستانی قوی دارد، لکه‌هایی دارد که آن را کاهش می‌دهد، با این وجود هنوز فیلمی خارق‌العاده است.

این داستان خانواده‌ای را دنبال می‌کند که دوران کودکی را در اواسط دهه 1900 در کشور تجربه می‌کنند. این ظرافت نشان می دهد که چگونه آنها از طیف گسترده ای از مشکلات عبور می کنند و چگونه زندگی آنها تأثیر می گذارد.

افسانه‌های خزان در سال 1994 برنده جایزه اسکار برای "بهترین فیلمبرداری" شد. افسانه‌های خزان شما را با نماها و صحنه های خیره کننده خیره می کند. غیرممکن ترین چیزی که افسانه‌های خزان باید ارائه دهد.

اول، من واقعاً احساس می کنم که این یک داستان قوی است. طرحی متحرک، چند صحنه متحرک و نزدیک به خانه و تصویری خارق العاده دارد. می تواند شما را حرکت دهد. علی‌رغم این واقعیت که من احساس می‌کنم که چند سکانس به تأخیر افتادند، فیلم این گزینه را داشت که به طور کلی توجه من را حفظ کند. فقط چند سکانس وجود داشت که من در آنها خسته شدم.

بازیگری واقعاً گاهی خوب است، گاهی اوقات بد. فکر نمی‌کردم کاملاً وحشتناک باشد، با این حال به همین دلیل من را خیلی خیره نکرد. براد پیت و آنتونی هاپکینز 2 سرگرم کننده اصلی بودند که نمایشگاه های بزرگی برگزار کردند که من دوست دارم فکر کنم. بقیه یا نمایشگاه های متوسط بودند یا وحشتناک. آنها کاملاً افتضاح نبودند، مانند چند فیلم سینمایی با برنامه کم مالی، اما من را مجذوب نکردند.

من اشاره کردم که فیلم تصویر فوق العاده ای دارد. در هر صورت، در حالی که این کار را می کند، در واقع تمایل دارد تا حدی درهم و برهم شود. هر چند وقت یکبار اتفاق نمی‌افتد، اما وقتی می‌افتد، هنوز نمی‌توانم جلوی خود را بگیرم.

در آغاز قرن بیستم، سرهنگ ویلیام لودلو (هاپکینز) با 3 فرزندش - آلفرد (کوئین)، تریستان (پیت) و ساموئل (توماس) در وحشی مونتانا زندگی می کند. سرهنگ که در طول اقامت تاکتیکی خود دچار تهوع از دولت آمریکا شده بود، فقط باید فرمان‌ها را تربیت کند و فرزندانش را به‌عنوان مردانی در هماهنگی تربیت کند (با کمک شریک معتمدش، یک آمریکایی محلی به نام One Wound، که به همین ترتیب می‌گوید: قصه گو). با این حال، هارمونی چیزی در طبیعت خانواده آنها نیست.

آلفرد، با تجربه‌ترین بچه، مزخرف نیست، دستورالعمل‌ها را رعایت کنید، نوعی بچه.

/> تریستان، کودک مرکزی، چیزی بر خلاف خواهر و برادر تثبیت شده اش است. وحشی و "احمق لعنتی" همانطور که سرهنگ نشان داد. بدون در نظر گرفتن نتایج، به طور مداوم برای یک نبرد / برای ناراحتی جستجو کنید. در واقع، به عنوان یک مرد جوان، به تنهایی به دنبال یک خرس کوهستانی وحشی می‌رفت.

ساموئل، جوان‌ترین کودک، روح لطیف در میان لودلوها بود. به طور مستمر توسط برادرانش مراقبت و محافظت می شد.

وقتی سرنوشت مردان جوان لودلو به اندازه کافی بزرگ شد، جنگ جهانی اول آغاز شده بود و ساموئل مشتاق بود که به نبرد بپیوندد (با وجود اینکه با جوانی شگفت انگیز ارتباط برقرار کرده بود. خانمی به نام سوزانا). آلفرد و تریستان که نمی توانند به خواهر و برادر کوچکترشان اجازه دهند به تنهایی نبرد انجام دهد، به نبرد نیز می پیوندند.

و داستان اینگونه شروع می شود،،،

من افسانه‌های خزان را دیدم. دو یا سه سال پس از ظهور، و با توجه به اینکه فکر می‌کردم در آن زمان نسبتاً دلسردکننده است، در آن زمان نمی‌توانستم نیازی به تماشای آن نداشته باشم، هر زمان که در دهه‌های نه چندان دور فرصتی داشتم آن را بارها و بارها تماشا کنم. .

حالا، به نظرم به طور کلی فیلمی باورنکردنی است. بازیگران دیوانه وار عالی که عملکرد قابل تحسینی با هم دارند. داستان خیره کننده محبت، بدبختی، و حتی بهبودی. همچنین صحنه!! اگر هیچ چیز دیگری آن را تماشا کنید.

من واقعاً نیاز داشتم که از افسانه‌های خزان متنفر باشم - با بدترین فرضیات وارد فیلم شدم، فقط چیز دیگری در کار نبود و من نیاز به آشفتگی اساسی داشتم. من بخش بزرگی از آن را مشاهده کردم، و اگر به آرامی سرگرم کننده نباشد، لعنت به خرج دادم.

نقایص بسیار عمیقی وجود دارد که در میان آنها تلاش مردد برای حماسی بودن ضروری است. نه تنها طیف فوق‌العاده فیلم‌برداری، که اتفاقاً نفس‌گیر است (هیچ چیز زیباتر از غرب آمریکا نیست)، بلکه به همین ترتیب خانواده از هم پاشیده در میانه فصل‌های جنگ و آشفتگی. همه چیز این است که گرند آمبرسونز با بونانزا ملاقات می‌کند.

پیت به‌طور رضایت‌بخشی این کار را انجام می‌دهد، با این حال این شخص به وضوح به عنوان یک بچه باهوش، مرد مردانه، با جنبه‌های غمگین عذاب‌آور ترسیم می‌شود. اوه.

و بعد بدیهی است که محدوده واقعی فیلم وجود دارد، یک نفر مشهور گفت که "تاریخ فقط چیزی پس از دیگری لعنتی است" که به خوبی با افسانه‌های خزان مطابقت دارد. درگیری‌های هند، جنگ بزرگ دوم، قاچاق، مسائل دولتی قانونی، گشت و گذار در اقیانوس‌های جنوبی، و به‌طور شگفت‌انگیزی، اشاره به قانون Volstead وجود دارد.

و با این حال، تحولات غیرمنتظره اغلب بررسی نمی‌شود. بیرون (در اینجا یک SPOILER قابل توجه برای دنبال کردن وجود دارد، بنابراین من می خواهم کمی دامن بزنم). به عنوان مثال، وقتی جولیا اورموند به همه چیز پایان می دهد، بیش از حد است. و من فکر می کردم که تنفر بین آیدان کویین و آنتونی هاپکینز، اگرچه عالی است، اما چندان کارساز نیست. به‌طور ناگهانی ظاهر می‌شود، همان توانایی او برای عفو تریستان پیت اساساً هر گونه تخلف. علاوه بر این، پایان، جایی که کوین به طور غیرمنتظره ای به نظر می رسد که در آخرین رویارویی یک پلیس بداخلاق تهدیدآمیز را می کشد، بیا - این یک فیلمنامه نویسی آماتور است.

حتی به این ترتیب، من در نهایت از آن لذت بردم، صرف نظر از اینکه آیا این یک آشفتگی بود من می‌توانم به آن جنبه مثبت بدهم، در واقع با پیش‌فرض‌های کم وارد صحنه شوم، که انجام این کار با فیلمی که تقریباً سه ساعت طول می‌کشد، دشوار است.

«افسانه های پاییز» فیلمی برای انحراف عادی نیست. افسانه‌های خزان سهم کاملی دارد، در هر صورت شما در حال سوختن در زمان خود هستید. چند نکته در اینجا پست شده است که واقعاً دوست داشتنی است - من فقط باید با آنها موافق باشم، کاملاً - نمی توانم درک کنم که افسانه‌های خزان را دوست ندارم.

بله، ادوارد زویک همه جادوگری را از سوزان دریافت کرده است. فیلمنامه شیلیدی و هماهنگی یک فیلم افسانه ای در هر طبقه بندی. قبولش سخته فیلم تقریبا 17000 رای گرفت و به 9 نرسید؟ شاید جامعه دیگر افسانه ها را درک نمی کند؟ به احتمال زیاد تصحیح کننده با چنین فیلمبرداری برجسته و فیلمبرداری مداوم، لحظات بسیار خوبی را سپری کرده است. متوجه شدم که هر کار بدون محدودیت انجام می شود.

وقتی «افسانه‌ها» را در همان زمان اولیه دیدم، صحنه‌های اصلی که ممکن بود بدون آن‌ها کار کنم این بود که تریستان به نقاط غیرعادی زیادی رفت - توضیح واضحی برای آنها ندیدم. امروز عصر (10/21/06)، من بالاخره شنیدم "One Stab" (گوردون تووتوسیس) که چگونه موجودات و خون انسان را به هم می پیوندند و انسان را جسمانی تر می کند. این منطقی است که چرا «تریستان» (براد پیت) نتوانست خرس را بکشد. ارواح شیطانی «تریستان» بی‌تردید نشان دادند که او «از بی‌گناهی سقوط کرده» و اینکه چگونه وحشی‌گری او بر تک تک افراد آن خانواده تأثیر گذاشته است. بازی پیت بهشتی است. یکی از گفتمان‌ها می‌گفت که صحنه‌ای در یک ظرف لونی بریده شده است - عالی! من تازه افسانه‌های خزان را تماشا کردم - بار پنجم - و دارم به خودم میخندم. من فکر می کردم شخصیت پیت "مسیحی" نام دارد. "سرهنگ لودلو" (آنتونی هاپکینز) باید عمیقاً آن را جستجو می کرد! در حال حاضر دارم به این فکر می کنم که "ایزولد" چه کسی بود... می توانست هر دوی آن زنانی باشند که او را گرامی داشتند. جولیا اورماند (سوسانا لودلو) و کارینا لومبارد (ایزابل لودلو) در کار خود مانند کل بازیگران فوق العاده بودند. خوبی! برای هاپکینز.

کارگردان Zwick مطمئناً هر یک از شخصیت‌ها را بیدار کرد - سرنادهای محلی آمریکا بسیار لذت بخش بودند. براوو! "One Stab" !

افسانه‌های خزان نشان می‌دهد که شما می‌توانید در بهشت زندگی کنید، بدون اینکه شادی را به طرق مختلف دنبال کنید. بیشتر شبیه این را به ما بدهید - علیرغم این واقعیت که در "افسانه ها" وحشی گری واقعی زیادی وجود داشت، به تصویر کشیدن بی احتیاطی مردم بسیار حیاتی بود. تیراندازی ....

این توضیح فیلم ها ساخته شده است. سر و صدا، صحنه های شگفت انگیز، شخصیت های خارق العاده .... اصل یک بدبختی شکسپیر. Legends of the Fall با توجه به رمانی با نام مشابه توسط جیم هریسون، که به همین ترتیب انتقام (کوین کاستنر) را ساخته است، یک افسانه قابل تأیید است. مزرعه لودلو کاملاً عالی است. هیچ چیز در این سوی بهشت نمی تواند با عالی ترین فیلمبردار جان کاست در افسانه‌های خزان تضاد داشته باشد. در تمام حرکات و محدوده زمانی، مزرعه لودلو دلیل اصلی و ثابت سفر سرهنگ لودلو و پسرانش است.

من صادقانه متوجه آنتونی هاپکینز و شاید این چیزی است که او را به یک سرگرم کننده باورنکردنی تبدیل می کند. او را نمی توان دسته بندی کرد. در اینجا، او در یک کار خارق العاده از یک نظامی آشفته به پدری از کار افتاده منحرف می شود. نادیده گرفتن هانیبال لکتر، این یک کار بسیار بهبود یافته برای او است. به همین ترتیب، آیدان کویین به عنوان بزرگترین فرزند آلفرد نمایشگاه قابل توجهی ارائه می دهد. او عذاب زیادی را به شغل خود حمل می کند که او را پایین می آورد و در نهایت او را به یک قهرمان تبدیل می کند.

برد پیت نقش فرزند وسط و شخصیت اصلی، تریستان لودلو، مردی با حضور شیطانی متعدد را بازی می کند. به ظاهر او بی توجهی کنید، مرد می تواند عمل کند. او در ایفای نقش یک افسانه شکنجه شده فوق العاده است، کاری که بسیاری از سرگرمی های جوان اجازه انجام آن را ندارند. او کسی است که همه دوستش دارند و بیشترین درد را به ارمغان می آورد.

جولیا اورموند نقش اوفلیا را بازی می کند، بانویی که من آن را احتمالاً جذاب ترین سرگرم کننده در فیلم Legends of the Fall های کنونی می دانم. متأسفانه، تعداد زیادی از سرگرم کننده های قدرتمند وجود ندارد، حتی سرگرم کننده های آمریکایی کمتر. اورموند و لحن انگلیسی او شور و شوقی ایجاد می کند که مردان جوان لودلو و ناظران نمی توانند چشمان خود را از آن بردارند. او، مانند پیت، بسیار جذاب است، اما علاوه بر این، بسیار با استعداد است. شخصیت او، عذاب سوزانا <من احساس می کنم> آنقدر زیاد توسط تریستان ایجاد نشده است، اساساً با آن مطابقت دارد.

من تصویری از One Cut را دوست دارم، و احساس می کنم این یکی از موارد جالب است. تنظیماتی که در آن یک راوی واقعاً نیاز خود را برآورده می کند. به تصویر کشیدن در فیلم Legends of the Fall بارها به صورت دستی انجام می شود، اما در اینجا، فوق العاده و نمادین است.

اگر تماشاگر نتواند افسانه‌های خزان را تحمل کند و چیزی برای تشویق در آخرین درگیری Ludlows & O پیدا کند. واقعاً مال بانیون است، متاسفم. شما واقعاً یک روایت خارق العاده را از دست داده اید.

با توجه به رمان جیم هریسون با نامی مشابه، "افسانه های پاییز" داستانی است، یک ماجراجویی خانوادگی، از زندگی و رشد سه خواهر و برادر: تریستان (براد پیت)، آلفرد (آیدان کوئین) و ساموئل (هنری توماس). ) لادلو، در حالی که دوران کودکی را با یک مزرعه کوچک در مونتانا با پدرشان، سرهنگ مورد احترام (آنتونی هاپکینز) پس از ترک مادرشان تجربه می کنند. ساموئل، جوان‌ترین خواهر و برادر، خانه‌اش را ترک می‌کند، اما قبل از بازدیدهای طولانی از نورپردازی که با آن ارتباط برقرار کرده بود، به سوزانا (جولیا اورموند)، بانوی مودب و مدرنی که خیلی زود خانه‌ای را در خیابان می‌پیوندد، می‌رود. مزرعه بی تکلف و بی ادعا و به سرعت با بقیه خانواده لودلو آشنا می شود.

این ماجرا، ناظران را در آغاز قرن بیستم، جنگ بزرگ دوم، دهه 1930 و کل راه را طی می کند. دهه 1960، به دنبال موقعیت‌های خواهر و برادری که به زندگی خود ادامه می‌دهند، عشق و شادی را دنبال می‌کنند، اما علاوه بر آن با بدبختی‌ها و دل‌شکستگی‌ها مواجه می‌شوند.

"افسانه‌های پاییز" نمایشی باورنکردنی است که می‌تواند به عنوان عشق بین خواهر و برادر و بانو، یا داستانی در مورد اینکه چگونه یک مرد فهمید چگونه به زندگی ادامه دهد و برگردد، در نظر گرفته شود، زیرا فیلم بیشتر حول مناسبت های تریستان لودلو متمرکز است. در هر صورت، شاید آنچه که من به عنوان موضوع اصلی می دیدم، همه چیز در نظر گرفته می شد، اهمیت پیوندهای خانوادگی بود: اینکه چگونه خانواده لودلو به طور کلی با هم ترکیب شدند و تا پایان روز، اعتماد و آرامش را در یکدیگر پیدا کردند.

کاملاً منطقی است که افسانه‌های خزان خاص برنده جایزه بنیاد برای بهترین فیلمبرداری شود، زیرا شاید خیره کننده ترین آنها عوامل محیطی باشد، ایده مونتانا فراتر از مزرعه، که به طور مداوم در شکوه واقعی آن در انواع زمین های چوبی غنی به نمایش گذاشته می شود. قله‌های کوه‌های مرتفع و زمین‌های کاملاً باز.

من برای همیشه آنتونی هاپکینز و هدایای بازیگری‌اش را دوست داشتم، و «افسانه‌های پاییز»، همانطور که می‌بینم، یک دستاورد دیگر برای اوست. همانطور که برای کوین و پیت، هر دو کار خود را به عنوان خواهر و برادری با طبیعت معکوس با طراحی و شدت انجام می دهند.

به عنوان یک خلاصه کوتاه، «افسانه های پاییز» شاید اینطور نباشد. یک فیلم برای بررسی اینکه آیا شما به دنبال فعالیت و جنگ هستید یا در th از طرف دیگر، اگر شما فقط مشتاق دیدن بازیگر/سرگرم کننده شماره یک خود هستید که در «فقط یک فیلم دیگر» بازی می کند.

اما اگر بیشتر به یک ماجراجویی جذاب و تماسی علاقه دارید، روایتی از زندگی و تلاش های یک خانواده، که احساسات سرکش و جوانمردانه را در میان پرستش و بدبختی در هم می آمیزد، این یکی را به بالا نگاه کنید، ارزش دیدن را دارد!

من در ابتدا افسانه‌های خزان را در سال 1999 تماشا کردم و پس از مدتی کمی پیش، 23 سال پس از این واقعیت به آن بازگشتم. من فقط تا حدودی بیشتر از آن لذت بردم. من آن را هنوز هم به عنوان یک قطعه خسته کننده می دیدم.

بازیگری عالی بود، داستان پتانسیل داشت، منظره فوق العاده بود، موسیقی متن اغراق آمیز بود، به وضوح و در بیشتر قسمت ها بر روی بسیاری از پرده های پرحرارت مسلط بود.

آهنگسازی برای شخصیت ها نیاز به تصویرسازی بیشتری داشت تا بتوانم چیز دیگری را برای آنها احساس کنم. من برای خواهر و برادر یا همسر ساموئل احساس زیادی نداشتم. به نظر می رسید که افسانه‌های خزان با برش های سریع تغییر پیدا کرده است و تا حدی که داستان بین شخصیت ها پیش می رود بسیار غافلگیر کننده است.

اگر این یک فیلم 4 ساعته یا یک سریال کوتاه کوتاه بود، می توانست فرصت بیشتری برای پرورش شخصیت ها داشته باشد، این واقعا هوشمندانه بود که پتانسیل های زیادی داشت. این به وضوح محدود است و بیش از حد بریده شده است.

من به بخش‌هایی از داستان که سعی می‌شد گفته شود احترام می‌گذارم. من متوجه می شوم که قلب ها در شرایط مختلف با افراد مختلف کارهای مختلفی انجام می دهند، اما این پویایی بین هر یک از 3 خواهر و برادر و این خانم در چنین محتوای ناپخته ای برای من زیاد بود. برای من جالب نبود اما دلیل این را می بینم که بسیاری از افراد آن را دوست دارند.

خودم تا حد زیادی می خواستم یک داستان صمیمانه، عشق به شخصیت ها و کمتر به تصویر کشیدن اشتیاق سریع که من احساس می‌کردم که شخصیت‌ها به سادگی با چیزی که قبل از آن‌ها بود، به حقشان می‌رسند. من احساس نمی کردم که عشق عمیقی بین خواهر و برادر و این خانم وجود داشته باشد. باید زمان بیشتری نشان داده می‌شد و به روابط ساختگی داده می‌شد.

همدست دوست‌داشتنی من با من افسانه‌های خزان را تماشا می‌کرد و توجهش را جلب کرد که چقدر باورنکردنی است که مادر مردان جوان آنها و پدر را ترک کرده است. به این دلیل که زندگی مزرعه ملت آن چیزی نبود که او باید رهبری کند. من کاملا موافقم... برای این تصویر در این فیلم، تحسین می کنم. مادر به پدر توصیه کرد که به مردان جوان اجازه دهد تا وقتی بزرگ شدند طبیعی رفتار کنند. مادر و پدر از طریق نامه در تماس بودند در حالی که مادر به دنبال زندگی او بود. در دراز مدت او برای دیدن خانواده‌اش که ترک کرده بود بازگشت. من واقعاً به آن اندازه از عشق نامحدود که در فیلم Legends of the Fall به تصویر کشیده شده بود احترام می‌گذاشتم... گرچه تمرکز آن نبود.

همچنین، از دیدگاه سیاسی پدر (هاپکینز)، دیدگاه او در مورد جنگ، دولت قدردانی کردم. و رفتار بشریت به طور کلی. بیشتر از اکثریت قریب به اتفاق نمایشی که از طریق فیلم پخش شد، روی من تأثیر گذاشت. من واقعاً عذابی را که پدر احساس می‌کرد بیشتر از سایر شخصیت‌ها احساس می‌کردم.

در پایان، مشابه عنوان نظرسنجی من می‌گوید... زیر طعم و مزه. طعم ناکافی نیاز به زمان اضافی (بهبود شخصیت) با شدت کمتر (علائق ظاهراً تسویه سریع) و به نظر من ممکن است فیلم عالی باشد. همه سرگرم کننده ها با آنچه که به آنها داده شد، تمام آنچه را که انتظار می رفت انجام دادند.

من عموماً افسانه‌های خزان را دوست داشتم و نیاز به ارسال یک نظرسنجی داشتم، با این حال به نظر می‌رسد که نیروی داستان برای بیان آن خیلی بزرگ و فوق‌العاده است. به طرز عجیبی، دیدن یک فیلم واقعا وحشتناک، آمریکایی صلح آمیز با ایوان مک گرگور و داکوتا فانینگ، به من کمک کرد تا دلیل کلاسیک بودن افسانه های سقوط را درک کنم.

یک پدرسالار تمام آمریکایی تلاش می کند تا بچه هایش را در برابر بلایای دنیای پیشرفته محافظت کند، فقط برای اینکه ببیند پناهگاهی که او ساخته است به طور کامل توسط تصمیمات سخت آنها محو شده است. این طرح دو افسانه پاییز و AMERICAN Peaceful است. چیزی که مهم است در تجملات بازی، علایق شخصیت ها و صداقت نمایش است.

ایوان مک گرگور به طرز تاسف باری در نقش لووف سوئدی اشتباه و غیر معتبر است. شما هرگز نمی پذیرید که این شخص قبلاً یک اسطوره فوتبال فوق العاده باشد و همه در نیوآرک، نیوجرسی به او احترام بگذارند. در حالی که آنتونی هاپکینز، علیرغم این واقعیت که انگلیسی است، کاملاً قابل اعتماد به عنوان سرهنگ لودلو، کهنه سرباز افراطی درگیری های هند است که از نقض مقامات عمومی ناامید شده است و به شروع دیگری نیاز دارد. زمانی که او می‌گوید باید «دیوانگی بالای کوه‌ها را از دست بدهد» می‌تواند نماینده سوئد لووف باشد که از نیوآرک به اولد ریمراک نقل مکان می‌کند!

مطمئناً نحوه‌ی وابستگی سوئدی به دخترش، شاید خیلی زیاد باشد، بنابراین سرهنگ پیر افراطی لودلو از صمیم قلب به سه فرزند خود، آلفرد، ساموئل و تریستان متکی است. این عشق پدری است که بر تصمیم سرهنگ استوار می شود که فرزندانش به دلیل نیاز به تحریک در جنگ بزرگ دوم "احمق های لعنتی" را می پذیرند، همان طور که لووف سوئدی دیوانه وار معتقد است دخترش باید از انقلابیون ضد درگیری در ویتنام دور بماند.

تضاد این است که وحشیگری تریستان، بی گناهی ساموئل، و میل آلفرد، به طور قانع کننده ای انسانی و تماسی هستند. به مرور زمان عشق و جنگ هر سه آن‌ها را به طرق مختلف در هم می‌شکنند، همان‌طور که جویفول با فعالیت‌های شدیدی که در ویتنام در آغوش می‌کشد، شکسته می‌شود. اما شور و شوق مری به ندرت قانع کننده است، آزار و اذیت او و تلاش های تاسف بار پدرش سوئد برای متوقف کردن او به ندرت قانع کننده هستند. سرهنگ لودلو و فرزندانش یک خانواده واقعی هستند و به شیوه های معقولی در قبل، در حین و بعد از درگیری درگیر می شوند. جالب است که خرابی پست تریستان از طرق مختلف با مری مطابقت دارد، دقیقاً به ناپدید شدن طولانی مدت و حذفیات در تمیزی خصوصی. با این حال، تریستان یک احساس واقعی بدبختی را ادامه می دهد و می توان به بهبودی او اطمینان داشت.

سرهنگ لودلو دائماً به مردان جوان خود اعتقاد دارد و وقتی در پایان به تریستان می گوید: "تو محکوم نیستی، تریستان... من اجازه نمی دهم!" به طرز سرسام آوری در حال تماس است. به طرز عجیبی، لووف سوئدی نسبت به جویفول همان تمایل را دارد، جدای از اینکه کارهای نادرست او طغیانگر هستند و خود سوئدی در تمام طول نمایش به طرز باورنکردنی ناکافی است.

این دو داستان آمریکایی بسیار قابل مقایسه و در عین حال منحصر به فرد هستند. همانطور که Imprint Twain زمانی گفت، این تمایز بین رعد و برق و اشکال صاعقه است.