🌸 دانلود فیلم The Place Beyond the Pines 2012 (جایی آنسوی کاج ها)

جایی آنسوی کاج ها 2012 (به انگلیسی: The Place Beyond the Pines) یک فیلم درام و محصول 2012 کشور آمریکا, بوده و شما میتوانید برای دانلود فیلم جایی آنسوی کاج ها 2012 دوبله فارسی روی لینک هایی که برای دانلود در صفحه می بینید اقدام کنید. داستان فیلم به این صورت هست که یک بدلکار موتورسیکلت ران ، به دلیل مشکلات مالی فراوان تصمیم به دزدی از یک بانک میگیرد. اما این دزدی عواقب سختی از جمله تحت تعقیب قرار گرفتن وی توسط یک پلیس مصمم را به همراه دارد که قصد دریافت ترفیع دارد و....

این فیلم به کارگردانی Derek Cianfrance, ساخته شده‌ است. برای دانلود مستقیم جایی آنسوی کاج ها 2012 یا دانلود دوبله فارسی فیلم The Place Beyond the Pines 2012 تنها کافیست کیفیت فیلم مورد نظر را انتخاب کرده و گزینه دانلود را بزنید. فیلم ‌نامه این فیلم را Ryan Gosling, Eva Mendes, Bradley Cooper, Dane DeHaan, Emory Cohen, Rose Byrne, Mahershala Ali, Bruce Greenwood, Ben Mendelsohn, Ray Liotta, نوشته ‌اند. همچنین اگر قصد دانلود جایی آنسوی کاج ها 2012 زیرنویس فارسی با کیفیت 480p را دارید روی کیفیت مورد نظر کلیک کنید.

بازیگران Ryan Gosling, Eva Mendes, Bradley Cooper, Dane DeHaan, Emory Cohen, Rose Byrne, Mahershala Ali, Bruce Greenwood, Ben Mendelsohn, Ray Liotta, در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند. نسخه های دیگری از این فیلم هم مانند دانلود فیلم سینمایی جایی آنسوی کاج ها 2012 دوبله فارسی در پینک فیلم موجود هستند و تنها کافیست بر روی گزینه دانلود فیلم جایی آنسوی کاج ها 2012 کلیک کنید. همچنین اگر قصد دانلود The Place Beyond the Pines 2012 720p را هم دارید پینک فیلم بهترین مکانی هست که میتوانید از آن برای دانلود فیلم استفاده نمایید.

این فیلم در ژانرهای درام, جنایی, بوده و محصول کشور آمریکا, هست. زبان اصلی فیلم جایی آنسوی کاج ها 2012 انگلیسی, اسپانیایی, بوده ولی ما در پینک فیلم دانلود فیلم جایی آنسوی کاج ها 2012 دوبله فارسی را هم برای شما امکان پذیر کردیم. اگر قصد دانلود فیلم The Place Beyond the Pines 2012 را دارید باید این را هم اضافه کنیم که امتیار IMDB فیلم جایی آنسوی کاج ها 2012 7.3/10 از 10 می باشد.

یک بدلکار موتورسیکلت ران ، به دلیل مشکلات مالی فراوان تصمیم به دزدی از یک بانک میگیرد. اما این دزدی عواقب سختی از جمله تحت تعقیب قرار گرفتن وی توسط یک پلیس مصمم را به همراه دارد که قصد دریافت ترفیع دارد و...
راکب بدلکاری موتورسیکلت به دزدی از بانک ها روی می آورد تا بتواند معشوق و فرزند تازه متولد شده شان را تامین کند، تصمیمی که او را در مسیر برخورد با یک پلیس تازه کار جاه طلب قرار می دهد که در دپارتمانی که توسط یک پلیس فاسد اداره می شود...
راکب بدلکاری موتور سیکلت برای تامین معاش همسر و فرزندش به ارتکاب جنایت فکر می کند، عملی که او را در مسیر برخورد با پلیسی قرار می دهد که تبدیل به سیاستمدار شده است.

جهت دانلود فیلم The Place Beyond the Pines 2012 (جایی آنسوی کاج ها) دوبله فارسی و با زیرنویس فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

The Spot Past The Pines فیلمی خارق العاده است. بسیار زیبا ترکیب شده و فوق العاده زیرک است با این فرض که شما آن را به درستی دنبال می کنید. این به سه بخش منحصر به فرد تقسیم می شود، هر بخش به قسمت های زیر می رود تا زمانی که به طور کلی به سمت پایان به هم می رسند تا پایانی فوق العاده ایجاد کنند.

این با لوک، با بازی رایان گاسلینگ، یک مرد متروک پیش می رود. و بدلکار دوچرخه سوار بی احتیاط. او قدم به قدم زندگی خود را به تنهایی و در حاشیه انجام می دهد و ترفندهای مخاطره آمیزی را با دوچرخه خاکی ارزشمند خود انجام می دهد که در آن به عنوان یکی از اعضای خانواده اشاره می کند. او سپس توسط عزیز سابقش، رومینا، با بازی ایوا مندز، که در درازمدت به او اطلاع می‌دهد که پسر بچه دارد، به چالش کشیده می‌شود.

سپس لوک محل کار خود را ترک می‌کند. برای ترمیم چیزها با رومینا بیشتر حواس تان باشد. او باید خودش را نشان دهد و فرزندش را جا دهد. او به بانک‌های غارت‌کننده می‌رود تا به وضعیت نقدینگی‌اش رسیدگی کند، اما زمانی که خیلی زود وارد می‌شود، این موضوع از نظر فکری او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او در نهایت در تعقیب پلیس برای زندگی‌اش قرار می‌گیرد و اوری که اخیراً معرفی شده بود، با بازی بردلی کوپر، تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

نتایج مدت‌ها قبل لوک را به خانه‌ای می‌برد که درگیر 2 فرد خارجی است که در آن اوری او را تعقیب می‌کند. و او را گوشه می دهد. آن‌ها مقابل یکدیگر می‌روند و به طرز تکان‌دهنده‌ای گاسلینگ در حال مرگ در مسیر پیاده‌روی می‌شود. معمولاً آدم این را آزار می دهد زیرا او باید شخصیت اصلی باشد، اما از جنبه دیگری مهم است.

درگذشت شخصیت او کوپر را به قسمت دوم فیلم هدایت می کند که در آن فیلمنامه دنیایی از منحط را به شما نشان می دهد. پلیس ها کوپر در حال جدا شدن از بازی آنها برای یک بازه زمانی کوتاه تقریباً مرده است و نظم و انضباط او خیلی زود او را به شکست فلزی می کشاند که گاسلینگ تجربه کرد مگر اینکه او نمرد.

سومین نمایش پس از آن، در آن زمان نکته، «پانزده سال بعد» زمانی مطرح می‌شود که فرزند کوپر و فرزند گاسلینگ، به‌هرحال، رشد کامل داشته باشند. هر دوی آنها در حدود 17 سالگی، هر دو در ایجاد مشکل باعث می شوند که جوانانی با همدیگر جمع شوند و از طریق تجربه عادی محرومیت از توجه پدرانشان، با یکدیگر نزدیک شوند.

من با این نمایش یا هر چیز دیگری در فیلم The Place Beyond the Pines چیزی ارائه نخواهد داد. به هر حال می گویم که با اشتیاق پیشنهاد می کنم این خلقت فاخر را ببینید. من کاملا شوکه شدم، هرچند مثبت. همه بازیگران فیلم فوق‌العاده بودند و فیلم در تمام مدت به طرز لذت بخشی ساخته شد. هر یک از این 3 نمایش به شکلی بی عیب و نقص به هم می رسند تا یک فیلم تقریباً بی عیب و نقص را به پایان برسانند.

جایی آنسوی کاج ها را به عنوان اولویت اصلی نگه دارید، دراماتیزه شدن است، بنابراین به امید دیدن صحنه دنباله دار وارد آن نشوید. پس از پیگیری صحنه همانطور که تریلر نشان می دهد. صرفاً برای جایی آنسوی کاج ها ارزش قائل شوید، طرح پیشرفته نمونه و قدیمی با سرگرمی‌های حمایت‌کننده باورنکردنی که همراه آن هستند.

من به جایی آنسوی کاج ها نمره 9 می‌دهم و با انرژی پیشنهاد می‌کنم جایی آنسوی کاج ها را ببینید. من مطمئن هستم که این نظرسنجی برای همه مفید بود و در حالی که احتمالاً نه، متاسفم. قدردانی.

موضوع اساسی جایی آنسوی کاج ها محتوای یا بهتر بگوییم پیشرفت فیلم است. احساس می کردم دارم 3 فیلم منحصر به فرد می بینم، نه 3 نمایش از یک فیلم مشابه. آن 3 بخش احساس می‌کردند با هم مرتبط هستند، با این حال وقتی به قطعه زیر از فیلم برگشتم، تمام شفقت، وسوسه و انرژی قسمت قبلی را از دست دادم. شخصیت‌های اصلی، از 3 قطعه داستان، به‌طور منطقی ساخته شده‌اند تا در آن موقعیت مه‌آلود وجود داشته باشند و عمل کنند، بنابراین معمولاً آنها واقعاً معیوب هستند، اما با این‌طوری که ما می‌توانیم با هر یک از آنها انرژی بسیار کمی سرمایه‌گذاری کنیم، به آن ملحق می‌شوند. ، باعث شد من کوچکترین اهمیتی به یکی از آنها نداشته باشم.

من واقعاً بیشتر روی شخصیت جانبی بن مندلسون تمرکز کردم تا شخصیت "اصلی" رایان گاسلینگ، بردلی کوپر یا دین دیهان، و این با توجه به این واقعیت که ما او را می شناسیم و به عنوان یک فرد جانبی بیشتر از دیگرانی که قبلاً ضبط شده اند با او ارتباط برقرار می کنیم. او کالسکه تعمیر لک و وسیله نقلیه کوچک خود را دارد، یک سگ نیش دارد، قدم به قدم تلاش می کند تا حقش را جبران کند، به فرد بدبخت کمک کرد تا به او تکلیف و جایگاهی برای ماندن بدهد و واقعاً سعی کرد با تخریب او را نجات دهد. دوچرخه خود را، بنابراین او ممکن است در نهایت به زندان یا مرگ. باز هم شخصیت رایان گاسلینگ یک فرد وحشتناک است، او همراه اصلی خود را که قصد کمک به او را داشت، غارت می‌کند، شخصی را شلاق می‌زند که به فرزندش، مادر آن کودک و مادرش کمک می‌کند، او قانون‌شکن بدی است و اساساً یک آدم بد اخلاق است، با این حال او یک جوان دارد، بنابراین من باید واقعاً روی او تمرکز کنم درست است؟ این شخصیت‌های فرعی که به طور گذرا برای پلیس منحط بیم لیوتا، یا معشوقه/پدر ناپدری جدید ماهرشالا علی ساخته شده‌اند، که آشنایی چندانی با آن‌ها نداریم، با این حال هر دو به گونه‌ای هستند که داستان را به جلو می‌برند.

همچنین برای اینکه جایی آنسوی کاج ها را برای خود تماشا کنید، باید با رخداد و راحت بودن درخواست حساب کنید. فرزندان دو شخصیت اصلی که تصادفاً ملاقات می‌کنند و تبدیل به BFF می‌شوند، بخش اساسی داستان است، اما با توجه به دیدگاه منسجم، پذیرش آن تا حدودی دشوار است، اگر نه بعید. با این وجود، از آنجایی که سرنوشت و سرنوشت تا حدودی سوژه های اصلی فیلم هستند، باید به نوعی اجازه دهید آن را از دست بدهید.

من متوجه می شوم که فیلم با در نظر گرفتن فاکتورهای بالا، هر چند متأسفانه به آن ضربه عمیقی دست می یابد. ، هرگز آن را حس نکرده ام علاوه بر این، برای بخش زیادی از فیلم، مخصوصاً قسمت دوم و سوم، واقعاً خسته شده بودم.

بازیگری و هماهنگی بدون شک از نقاط شکست فیلم نیست. بازیگری در همه جا عالی است. هماهنگی ساده و عالی است. کار طبق معمول. انبوهی از مواد خام دستی در مواقعی که صحنه به آن نیاز دارد، و تثبیت کننده دستی در موارد دیگر.

اگر بخواهم انتقاد کنم، می‌توانم بگویم که رئیس می‌توانست احساس بیشتری را از رایان گاسلینگ در صحنه دریافت کند. زن کشف کرد که بچه کودک فرزند اوست. پاسخ او در آنجا واقعاً تلخ بود. علاوه بر این، فریادهای احمقانه او در حالی که همزمان بانک‌ها را غارت می‌کرد، من را مانند عقربه‌های ساعت از دست می‌داد، اما به طور کلی، مشکل جایی آنسوی کاج ها نبود.

امتیاز واقعاً ظریف است و چنین انرژی خیالی دارد. به آن، که گمان می‌کنم همچنان با مضامین فیلم ارتباط نزدیکی دارد. چندین عکس عالی مقدمه نماي بعدي جالب بود.

در مجموع، من اين فيلم را به خاطر آنچه هست ارزش مي‌گذارم، مطمئناً در نوع خود بي‌نظير است، با اين حال فکر نمي‌کنم در اين مدت نزديک دوباره آن را تماشا کنم. آینده.

من در واقع بدون هیچ فرضی وارد فیلم شدم. من یک تریلر ندیده بودم و فقط کمی در مورد آن شنیده بودم. این یک فیلم طولانی دردناک بود، احتمالاً بسیار طولانی‌تر از آنچه باید می‌بود، با این حال، برای فیلم خانه‌ای مانند این تعجب‌آور نیست. این به طور مثبت دارای ارزش خلاقیت مناسب و بازیگران فوق العاده و چند نمایشگاه مناسب است. برای بیش از دو ساعت طول آن اساساً به نظر نمی رسید که بیش از حد طولانی باشد، اما به سمت پایان شروع به حرکت کرد. جایی آنسوی کاج ها از آن دسته فیلم هایی است که در آن یک موقعیت متورم می شود و بعد از مدتی روی هر فرد تأثیر می گذارد. من فیلم را به خاطر داشتن حس بسیار خاص به آن تحسین خواهم کرد. ساعت اولیه یا بیشتر شبیه یک فیلم سواری/دزدی هیجان‌انگیز است و پس از آن آخرین قطعه فیلم به‌طور غیرقابل انکاری تا حد زیادی یک نمایش است. داشتن گزینه ای برای پیوستن مناسب به این دو مؤلفه و در عین حال جذاب کردن، مطمئناً کار ساده ای نیست و جایی آنسوی کاج ها آن را انجام می دهد. به طور مثبت من را غافلگیر نکرد و من واقعاً به چیز دیگری از شخصیت ها به ویژه گاسلینگ و کوپر امیدوار بودم که دو شخصیت با پتانسیل زیادی داشتند، اما احتمالاً یکی از آنها راضی نبود. احساس می‌کردم قبلاً چنین شخصیتی را از گاسلینگ دیده‌ام و احساس می‌کردم کوپر بیشترین کار را با جنبه‌هایش انجام نداده است.

رایان گاسلینگ یک سرگرم‌کننده شگفت‌انگیز است و چند نفر را واقعاً بازی کرده است. قطعات فوق العاده من فکر می‌کنم که او از بازی در نقش عذاب‌آور عذاب‌آور قدردانی می‌کند و جایی آنسوی کاج ها بدون شک با این شرایط مطابقت دارد. او به اشتباه تعبیر می شود و گوشه گیر و تا حدودی مهاجر است و سعی می کند از هر راه نادرستی تصمیم درستی بگیرد. من همچنان انتظار داشتم که اتفاق بزرگی با شخصیت او رخ دهد و به خاطر داشتم که آن را ناامید نمی کند، پیشرفت قابل توجهی نبود که انتظارش را داشتم و به توانایی او در عمل کمک نمی کرد. بردلی کوپر تقریباً تا حدی در فیلم The Place Beyond the Pines ظاهر می شود. من فکر می‌کنم که شخصیت او شاید بیشترین پتانسیل را برای نمایش واقعی جنبه‌های مبهم از یک افسانه و شکست جدی با کیفیت عمیق داشته باشد، اما کوپر به نوعی شناور است و واقعاً بهترین کار ممکن را با آن انجام نمی‌دهد. من از شانس دیدن صحنه‌های بیشتری با کوپر و گاسلینگ استفاده می‌کردم و شاید آنها واقعاً چند نمایشگاه قوی در یکدیگر به نمایش می‌گذاشتند. اوا مندز در نقش بانوی گاسلینگ و مادر فرزندش بسیار سخت کار می کند. او نقش کوچکی را بازی می کند، اما نقشی مناسب و عالی دارد. بیم لیوتا یک بار دیگر ظاهر می‌شود که در حال بازی یک پلیس بداخلاق/تایپ اوباش ناخوشایند است. این شخص به احتمال زیاد بیشتر از هر فرد دیگری در هالیوود فرافکنی می شود. او به معنای واقعی یک فرد مشابه مانند ساعت است. این کار به وضوح با فیلم مطابقت دارد، اما اینکه لیوتا آن را بازی کند...دوباره...کلیشه ای بسیار گذشته است. Emory Cohen و Dane DeHaan به طور جداگانه در نقش فرزندان جوان و بالغ کوپر و گاسلینگ بازی می کنند. هر دو به طور مؤثری کار می کنند، هرچند شبیه به بازیگران دیگر هستند، اما هرگز واقعاً شما را غافلگیر نمی کنند.

من به طور کلی با این موضوع همراه هستم که اغلب اوقات یک مقاله نویس نباید مطالب خود را فوراً ارائه کند. درک سیانفرانس رئیس و مقاله‌نویس است و فکر می‌کنم او داستان فوق‌العاده‌ای دارد که کثیف و مبهم است و در مواقعی فریبنده است، با این حال شما را به لبه کامل و قوی بودن می‌برد و پس از آن متوقف می‌شود. از مفروضات فراتر نمی رود و با فاصله بسیار کمی با آنها مطابقت دارد. هر چیزی که بیان می شود، نمایشی مناسب و قابل تماشا است. برای شخصیت‌های مختلف ارزش شوک زیادی دارد و اینکه چگونه آنها آرام می‌شوند و دیدن همه چیز در طول 15 سال، جذاب است. این یک فیلم خوب است بدون اینکه فیلمی خارق‌العاده باشد، با این حال می‌توانید ببینید که کجا ممکن است بی‌نقص بوده باشد. طرفداران گاسلینگ و کوپر از آن قدردانی خواهند کرد و اگر به دنبال یک فیلم خانگی مستقل با خلاقیت بسیار بالاتر از برخی از آنها هستید، مطمئناً در این کار شرکت خواهید کرد! واقعا ارزش یک بار دیدن را دارد. 7/10

نکته اصلی که هنگام تماشای "نقطه گذشته از کاج ها" خواهید دید این است که صرف نظر از تمایزات بین جایی آنسوی کاج ها و فیلم های گذشته کارگردان، هنوز هم فیلمی از درک سیانفرانس است که به نظر می رسد نشانه ای غیرقابل کشف دارد که اثری از او می گذارد. در مورد تک تک فیلم هایی که می سازد. این علامت فقط یک بیابان بین اتصالات است. شخصیت‌های او منزوی هستند، شاید نه واقعاً، اما جایی که در روح آنها و در معنای عشق و زندگی آن‌ها اهمیت دارد.

جایی آنسوی کاج ها مانند «ولنتاین آبی» هنوز درباره ارتباطات، معاشرت‌های انسانی و یک جوان درگیر مشاجره رابطه. با این حال، برخلاف «ولنتاین آبی»، که بی‌رحمی را از بین برده بود، در اینجا جمعیت با وحشیگری مشروعی روبه‌رو می‌شود که سیانفرانس از همان ابتدای فیلم کاملاً جمعیت خود را برای آن آماده می‌کند. خالکوبی های روی بازوی رایان گاسلینگ، شغل او به عنوان یک اجرا کننده روی دوچرخه، و نحوه سیگار کشیدن او در ابتدای فیلم، که به تماشاگران کمک می کند تا فیلم های وسترن کلینت ایستوود را به خاطر بسپارند، همگی به ما نشان می دهند که خواهیم دید. فیلمی که خشونت را نشان می‌دهد.

در «ولنتاین آبی»، بی‌رحمی در زیر تظاهرات شخصیت‌ها پنهان شده و به وحشیگری سرد تبدیل شده است که در واقع آسیب می‌زند، اما بدیهی نیست. به عنوان مثال، لحظه صمیمی در میان بابی و سیندی، که شرارت ناامیدکننده ای را به وجود می آورد، باعث سکوت می شود، سکوتی (وحشیگری خفه شده) که تمام آسمان داستان را با ابری کسل کننده جالوت می پوشاند.

صحنه. در خانه بین مادر، پدر و سیندی، تصویر مشابهی را به روش دیگری به چالش می کشد. پدر شروع به ناله کردن در مورد غذا می کند و وقتی دوربین به سمت سیندی می رود، سکوت مورد نظر سیانفرنس وجود دارد که ما روی آن تمرکز کنیم. وحشیگری در نهایت مانند یک جراحت از راه بازگشت باز می شود و عضو ارشد همه چیز را می شکند و خراب می کند، و پس از آن دوباره سکوت، سکوتی که به عنوان جمعیت، نمی توانیم مطمئن باشیم که چه زمانی طوفان در آن شروع می شود. آینده. در آن صحنه، Dignitary به هر حال در حال انفجار خشم خود است. او در حال پرتاب تمام سکوت و خشمی است که تمام فضای فیلم را در بر گرفته است. او به جای همه شخصیت ها فریاد می زند.

این کار، در «نقطه گذشته از کاج ها» به جیسون جوان واگذار شد. وقتی اسلحه‌ای را که پدرش بود متمرکز می‌کند، فریاد نمی‌زند و فریاد نمی‌زند. او با رنجشی که از تک تک شخصیت‌های فیلم ناشی می‌شود، از همه کسالت و دردشان ناشی می‌شود، اوری را زیر و رو می‌کند.

اسلحه‌ها در هر کجای «نقطه گذشته از کاج‌ها» هستند. آنها نقش مهمی در داستان فیلم دارند. اسلحه ها در جایی آنسوی کاج ها نه تنها تصویری از شرارت هستند، علیرغم اینکه بخش قابل توجهی از وحشی گری فیلم از آنها نشات می گیرد، اما آنها نیز شخصیت هایی دارند. هر سلاح گرم شخصیت هر فرد را تغییر می دهد تا او را به فردی نیرومند تبدیل کند، چیزی که بدون شک می تواند به عنوان یک سلاح زنده شناخته شود. اسلحه‌های گرم برای هرکسی که فرد تبدیل شد، بدبینی و عدم کنترل را به همراه دارد و برای هر یک از آنها آینده‌ای مبهم به ارمغان می‌آورد.

این توضیحی است که برخلاف «ولنتاین آبی»، در اینجا ما مدیریت نمی‌کنیم. فلاش بک ها شخصیت ها بدون اینکه به عقب فکر کنند به جلو می روند. سیانفرانس در ملاقات با الکس بلینگتون می گوید که فیلم شبیه یک اسلحه گرم است. در نقطه ای که سلاح را تخلیه می کنید، هیچ فکری برای آن وجود ندارد و هیچ راهی برای توقف وجود ندارد. نما تا جایی که می تواند سریع جلو می رود.

تصمیم زندگی شخصیت ها بر زندگی دیگران تأثیر می گذارد، اما نه مثبت. آنها با داشتن انتخاب های متعدد، از زمانی که نیاز داشتند، یک انتخاب قوی را انتخاب کردند، صرف نظر از اینکه ما به عنوان جمعیت می گوییم که ممکن است تصمیم زیرکانه تری وجود داشته باشد. در آن شرایط، به ندرت یک تصمیم دیگر به عنوان داستان تنظیم شده بود.

"نقطه گذشته از کاج ها" با وحشیگری شروع می شود، با بی رحمی ادامه می یابد، اما با سکوت به پایان می رسد. Cianfrance می داند چگونه با این دو بازی کند و جمعیت را به هر جایی که نیاز دارد ببرد. مانند فیلم گذشته «ولنتاین آبی» در آخرین سکانس، شخص شبیه به یک دامدار مهجور، همه اینها را رها می کند و پشت به دوربین می کند و به آینده ای مبهم می رود.

درباره یک بازیگر برتر بحث کنید. رای (رایان گاسلینگ)، بردلی کوپر، اوا مندز و بیم لیوتا. من تریلر را تماشا کردم که احساس می‌کردم The Spot Past the Pines یکی از شگفت‌انگیزترین عکس‌های سال 2013 خواهد بود. من معتقدم که باید آن را با اشتیاق تماشا کنید و در این تجربه سهیم باشید. من خلاصه ای مختصر ارائه می کنم و به چند تجربه می پردازم و به بخشی از ویژگی ها و کاستی های فیلم اشاره می کنم.

نقطه گذشته از کاج ها یک ماجراجویی سه بخش است. هر یک از این سه داستان غیرقابل انکار با موضوعات مقایسه ای مانند پدر و مادر بودن، برابری، انتقام و شکنندگی بشریت مرتبط هستند. اولین مورد از این روایت ها شامل شخصیت رایان گاسلینگ، لوک است که یک موتورسوار ماهر است. هنگامی که لوک در شنکتدی، نیویورک، سال گذشته با رومینا (مندس) صاحب فرزند شد، تصمیم گرفت که از بدلکاری خود در سفر خودداری کند و به فرزندش کمک کند. به دلیل چیدمان قابل توجه توانایی‌هایش (مرجع گرفته شده، انفجار)، او نمی‌تواند کار ثابتی پیدا کند که به او قدرت دهد تا مخالفانش را شکست دهد: معشوق جدید رومینا. واکنش طبیعی برای لوک این است که شروع به غارت بانک ها کند. به بیان ساده، این تصمیم زندگی او را در مسیری قرار می دهد تا با بچه جدید اوری کراس (برادلی کوپر) از بلوک رسمی عبور کند. از گردهمایی اصلی آنها، زندگی آنها در هم تنیده شد.

داستان دوم حول محور صعود پلیس افسانه ای اوری کراس است. کراس، فرزند یکی از قاضی نیویورک برای عالی ترین دادگاه، وقتی پدرش به پلیس تبدیل شد، بدون توجه به داشتن مدرک قانونی و قبولی در امتحان وکالت، ناامید شد. در هر صورت، هر زمان که موقعیت‌های فاجعه‌بار آزادی را برای مقام سریع و باهوش فراهم می‌آورد، او درمی‌یابد که چگونه به سرعت آخرین گزینه پیشرفت را صعود کند. بخش اعظم این اتفاق بدیهی است که به ضرر خانواده او بوده است.

داستان سوم (یا عملی که می توان آن را نامید) اساساً حول محور همراهی جدید اوری کراس جونیور است - همچنین با نام ای جی (اموری کوهن) شناخته می شود - و فرزند لوک گلنتون، جیسون (دین دی هاان). ای‌جی که فرزندی از سرپرستان جدا شده است، به وجود خود ادامه می‌دهد و در پی آن به مشروبات الکلی، داروهای غیرقانونی و بداخلاقی می‌افتد. زمانی که او به Schnectedy نقل مکان می کند تا در سال آخر با پدرش زندگی کند، با جیسون آشنا می شود. این دو شورشی یک پیوند ایجاد می کنند. به طور تصادفی، زندگی ای جی و جیسون قطعاً بیش از آنچه تصور می کردند در هم تنیده شده است. در نقطه ای که این ارواح شیطانی شروع به کشف خود می کنند، زندگی تغییر می کند. من اطمینان دارم که این زحمت برای جذب شما به تماشای فیلم کافی بود. نقاط قوت متعددی وجود داشت.

نقاط قوت: واضح است که بارزترین ویژگی علاوه بر فیلم، توانایی بازیگری بود. هر سرگرمی اخیراً در کلاس بالاتر هالیوود قرار گرفته است. مخصوصا گاسلینگ همانطور که او در فیلم The Place Beyond the Pines های مختلف نشان داده است، گاسلینگ در صفحه نمایش جذاب است (بعد از ظاهر فوق العاده چشمگیرش). او می تواند بسیاری از احساسات و ملاحظات را بدون بیان کلمه منتقل کند. توانایی ای که برایان کرانستون ایفا می کند در نقش والتر وایت در سریال Breaking Terrible AMC نمونه ای از آن است. هماهنگی و فیلمبرداری هیجان انگیز بود. علاوه بر این، موسیقی درجه یک بود. موسیقی، احساسات هر صحنه را تقویت می کرد، در حالی که محتاط بود که هرگز بازیگران را تحت تأثیر قرار ندهد.

نقاط ضعف: نمایش سوم. دو تظاهرات اولیه مانع نمایش روایتگری بودند. موضوعات قابل توجه و اجرا بی عیب بود. با این وجود، به نظر می رسید چیزی در بخش سوم کمبود داشته باشد. تعیین دقیق آن چیزی که خطرناک بود چالش برانگیز است، اما من به خوبی قبول دارم که ممکن است به شیوه ای که توسط سرگرمی های جوان هدایت می شد مرتبط باشد و اگرچه آنها مطمئناً وحشتناک نیستند، آنها تجربه زیادی به عنوان کهنه سربازان ندارند. بر دو بخش ابتدایی حکومت کرد. کنار هم قرار گرفتن سطوح مختلف تجربه‌های سرگرم‌کننده‌ها به فیلم آسیب می‌زند، با توجه به این واقعیت که ضعف سرگرم‌کننده‌های جوان را آشکار کرد. علاوه بر این - و این کاملاً احساسی است - یکی از جملات همراه لوک، رابین، واقعاً مرا آزار داد. با فرض اینکه شما مانند رعد و برق سوار می شوید، مانند رعد و برق تصادف خواهید کرد. من به چیز دیگری امیدوار بودم. فکر کردم بهم ریخته است شاید خط واقعی درست بود، اما حمل و نقل کاملاً خارج از پایه بود. من نمی دانم. با این وجود، می‌دانم که آن را دوست نداشتم.

در حالی که تا این لحظه، Past the Pines را در برترین فیلم‌های سال 2013 قرار می‌دادم، دیدگاه‌های آنها را ناامید کرد. جایی آنسوی کاج ها کاملی نبود که من با احتیاط به این نتیجه رسیدم که می شود. قبول دارم که عزیزان و راویان فیلم باید جایی آنسوی کاج ها را ببینند. به محض اینکه از Blue Valentine لذت بردید، جایی آنسوی کاج ها را دوست خواهید داشت (همان رئیس، درک سیانفرانس). این مطمئناً فیلمی است که من مدتی برای مجموعه خود خواهم خرید. 4.4/5

فیلم "نقطه گذشته از کاج ها" حول انواع مختلف تخلفات و پیامدهای آن می چرخد. بخش ابتدایی فیلم حول روایت شخصیت اصلی، لوک گلنتون، که یک دوچرخه سوار عادلانه رزمناو است، می چرخد. او در اطراف لبه ها ناخوشایند، درهم و برهم است و پس زمینه ای دارد که با شرارت و اشتباه مشخص شده است. لوک متوجه می‌شود که خانم جوانی که قبلاً او را می‌دید، رومینا، بچه‌ای همراه داشت، اما به او چیزی نگفته بود. وقتی می فهمد که بچه مال اوست، انرژی باورنکردنی را صرف می کند تا فرزندش و رومینا را در خود جای دهد. در آن کار او با فردی نزدیک به نام رابین همکاری می کند که به او کمک می کند تا تبدیل به یک سارق شود. آنها بارها و بارها بانک‌های مختلف را غارت می‌کنند تا اینکه لوک به خاطر یک اتفاق بد با دوست رومینا به خاطر تلاش‌هایی به زندان افتاد. لوک تحت فشار رومینا که یک معشوقه دارد، حضور نداشتن او در زندگی پسرش، و او بانک ها را غارت می کند، نمی تواند خود را کنترل کند. لوک در تلاش برای غارت یک بانک به تنهایی است که در تعقیب پلیس بسته می شود و او با شانس توسط پلیسی که او را تعقیب کرده است، اوری، جان خود را از دست می دهد.

اوری ابتدا به لوک شلیک کرد و او برای جلوگیری از ناراحتی در مورد آن دروغ گفت. او به یک اسطوره محله تبدیل می شود، با بخشی از پلیس بد در ایستگاه تحریک می شود، با خوب و بد مبارزه می کند، در حالی که تلاش می کند برای نیمه بهترش و فرزند یک ساله اش کار خوبی انجام دهد. ایوری، مانند لوک، جنگید. او به جایی رسید که از آنجایی که پلیس بد را مورد ضرب و شتم قرار داد، از زندگی‌اش بدشانسی می‌کرد، و یک حرکتی را انجام داد، که همه آنها را به زندان انداخت، سلامتی خود را به دست آورد، و به او وظیفه‌ای در دفتر DA داد.

سومین قطعه فیلم که پانزده سال پس از اپیزود ساخته شد، حول کمپین اوری برای تصدی پست می چرخد. این نیز ترکیبی از زندگی فرزند او به نام AJ و وجود فرزند لوک، جیسون است. آنها با یکدیگر برخورد می کنند، همدم می شوند و برای مواد مخدر با پلیس راه می افتند. در تضاد با خواسته های پدرش، ای جی در واقع با جیسون وقت می گذراند، با این حال آنها درگیری دارند که جیسون را در کلینیک پزشکی قرار می دهد. جیسون از معشوقه رومینا تشخیص می دهد که پدرش کیست و علاوه بر این متوجه می شود که پدر AJ کسی بوده که او را کشته است. جیسون، خشمگین و دیوانه به خانه AJ می‌رود و او را شلاق می‌زند، اوری را با سلاح گرم به جنگل می‌گیرد و سعی می‌کند مرگ پدرش را تایید کند، اما پس از جدایی اوری و عذرخواهی از جیسون، ماشه را نمی‌کشد. در آن زمان دیگر فشاری وجود ندارد و هوا بدون لکه است. جیسون مانند پدرش سوار یک رزمناو می شود و اوری برنده دفتر می شود.

محدودیت های زیادی در فیلم The Place Beyond the Pines وجود دارد. معاینه بین لوک و اوری وجود دارد. هر دو پدری هستند که فرزند یک ساله دارند. یکی جنایتکاری است که غارت می کند تا به تکه ای از زندگی پسرش تبدیل شود. اوری بد می شود و به اندازه کافی تلاش نمی کند تا بخشی از زندگی پسرش باشد. با وجود اینکه لوک کلاهبردار است، اوری در یک نقطه خاص به جنایتکار تبدیل می شود. صحنه ای در فیلم The Place Beyond the Pines وجود دارد که اوری کوله پشتی لوک را پیدا می کند و آن را می پوشد. این تصویر نشان می دهد که ایوری به قانون شکن تبدیل شده است. علاوه بر این، بچه ها کاملاً متفاوت هستند، اما چند شباهت وجود دارد. صحنه ای وجود دارد که جیسون و ای جی با هم درگیر می شوند و جیسون با چهره ای کاملا مضحک روی چمن ها بیرون آورده می شود. این تصویر دقیقاً همان تصویری است که لوک پس از شلیک اوری به پشت دراز کشیده است.

در فیلم The Place Beyond the Pines نکات تحقیر آمیز مختلفی وجود دارد. وجود لوقا و اشتباه او وجود دارد. سپس، در آن مرحله، ناپاک شدن پلیس وجود دارد که سرگرم کننده است به این دلیل که آنها کسانی هستند که باید اعمال خلاف را تحت کنترل داشته باشند. ناپاک شدن ایوری تعاملی است به این دلیل که در ابتدا او بی گناه و بی گناه است تا اینکه به لوک شلیک می کند و اوضاع تغییر می کند. بنیاد مقررات اوری و داور بودن پدرش توجیهی برای تضاد پنهان اوری بین خوب و بد است. او در گفتار خود متوجه شد که چگونه مقررات مربوط به عدالت است، و چگونه گاه و بیگاه شما نیازی به صحبت کردن ندارید، بلکه باید عمل کنید. به همین دلیل او در کار پلیس خود شرکت کرد، اما غیرمنتظره است زیرا جیسون باید با کشتن ایوری در نهایت برای ایجاد عدالت اقدام کند.

الگوی اشتباه، دروغ و تحقیر فقط از همین جا می آید. با یک فرد شروع می شود و سپس به موارد زیر می رود. از پدران شروع شد و سپس به فرزندان آنها منتقل شد. دومین موردی که چرخه متوقف شد زمانی بود که جیسون در نتیجه پشیمانی اوری از جیسون، ماشه را نکشید. این او و چرخه را نجات داد. فیلم به طور کلی عالی و ذهنی جذاب بود.

رئیس درک سیانفرانس یکی از بهترین تهیه کنندگان فیلم امروز است. در واقع، حتی این سومین فیلم جزء اوست، او به طور قابل اعتمادی نشان داده است که تا این مرحله هر بار توانایی ساخت یک فیلم قوی و شخصیت محور را دارد. «نقطه گذشته از کاج‌ها» یک تعمق افراطی در مورد تأثیر فعالیت‌های خاصی است که در طول 15 سال از پدر به فرزند داده شده است، و با در نظر گرفتن اینکه این داستان به طور ناگهانی مخفیانه ظاهر می‌شود، به همین ترتیب از بیان آن به آرام‌ترین شکل غفلت می‌شود. همانطور که هر نمایش فیلم یک زمان متناوب با یک سرنخ متناوب است که مسیر متفاوتی را طی می کند تا جریان روشنی را حفظ کند. به هر حال، جایی آنسوی کاج ها غیرمعمول می‌تواند توجه کافی و موفقیت صنعت فیلم را از سوی بازیگرانش که رایان گاسلینگ و بردلی کوپر را تشکیل می‌دهند، به دست آورد.

فیلمنامه فیلم شگفت‌انگیز است که توسط Cianfrance ساخته شده است. ، بن کوچیو و داریوش ماردر. اگر نمی‌دانید بن کوچیو کیست، عمیقاً توصیه می‌کنم او را پیدا کنید و فیلم کوچکی را که او ساخته به نام «روز صفر» جستجو کنید. هر چند که ممکن است، زمانی که اوری کراس (بردلی کوپر) را متمرکز می کنیم، محتوا را در قسمت کمر تجربه می کنیم که او را فردی متمرکز و خارق العاده می بینیم که واقعاً سخت کار می کند و خانواده ای باورنکردنی دارد. با این وجود، ظاهراً او کمی از ریل منحرف می شود و برای هدفی غیر قابل توجیه به این شخص نسبتاً غافل تبدیل می شود. در هر صورت، ساعت اصلی مدیریت لوک (رایان گاسلینگ) به عنوان یک بدلکار رزمناو و آخرین قطعه فیلم، که فرزند نوجوان او را مدیریت می کند، تمرکز خود را بهبود می بخشد.

ما در ابتدا با لوک آشنا می شویم. در نماي اوليه فيلم، گاسلينگ بدون پيراهن را مي بينيم که زخمي و جوهر زده شده است. ما او را در حالی که کت و کلاه محافظش می‌پوشد، دنبال می‌کنیم، در یک نمایشگاه مسافرتی قدم می‌زند و وارد توپ فولادی می‌شویم تا با رانندگان مختلف سوار یک رزمناو شود. همانطور که جشنواره در Schenectady، نیویورک متوقف می شود، او با یک رابطه قبلی به نام رومنیا (اوا مندس) روبرو می شود که به عنوان یک سرور در یک کافه فقیر عمل می کند و عشق دیگری در زندگی او دارد. در هر صورت، علاقه او به لوک از بین نرفته است، که لوک را وادار می کند تا بفهمد که فرزندش را به نام جیسون بزرگ می کند.

لوک دیوانه وار باید بخشی از زندگی پسرش باشد، و پول نقد کافی در جشنواره به ارمغان نمی آورد، او با یک تعمیرکار عجیب و غریب به نام رابین (بن مندلسون) کار می کند. این دو با استفاده از توانایی‌های رزمناو لوک برای غارت بانک‌ها به عنوان راهی برای جمع‌آوری سرمایه برای فرزندش و ایجاد یک زندگی خوب، ترتیبی را برای به دست آوردن جریان نقدی بیشتر ایجاد می‌کنند. با این وجود، بینش در مورد این غارتگران بانک همه چیز را در شهر تحریک می کند و اوری کراس (کوپر) پلیس جدید طی دزدی به لوک برخورد می کند که باعث فاجعه می شود.

سپس، در آن نقطه، روی اوری تمرکز می کنیم. کراس و گشت و گذار او به مقامات دولتی و هر یک از انگشتان پا و بخش هایی که در طول راه روی آنها قدم می گذارد. اینجاست که به نظر می‌رسد داستان به دلیل اینکه شخصیت کوپر بیش از حد هوشمندانه طولانی نیست و نمی‌داند چرا او این کارهای عجیب و غریب را انجام می‌دهد، که شامل تعقیب پلیس فردی، چه بدخواهانه و چه غیراخلاقی است، داستان را از دست می‌دهد.

سپس از ناکجاآباد، فیلم 15 سال به آینده بدون اطلاع قبلی می گذرد، زیرا ما می بینیم که فرزند نوجوان لوک، جیسون (دین دی هان) و فرزند اوری، ای جی (اموری کوهن) در مدرسه با یکدیگر ملاقات می کنند و یک دوستی غیرمعمول تشکیل می دهند، بدون اینکه بدانند. پدر دیگری کیست با وجود این، هر زمان که این موضوع شناخته شود، اوضاع زشت می شود زیرا شاهد سرنوشت های مشابه با این کودکان هستیم. وقتی می‌بینیم دو فرزند اشتباهات مشابه پدرشان را دنبال می‌کنند، به نقطه صفر ختم می‌شود.

گاسلینگ و دهان در اینجا موقعیت‌های غیرقابل تصوری را انجام می‌دهند، زیرا ما واقعاً با تشدید آن‌ها همدردی می‌کنیم و برای انجام کاری مفید برای آن‌ها می‌جنگیم. ، اما به طور مداوم به نظر می رسد که به طرز ناخوشایندی آن را خراب می کند. بردلی کوپر طبق معمول، بسیار جذاب است، با این حال به نظر می رسد شخصیت او به طور طبیعی جریان ندارد، از این رو او را درگیر نمی کند. اعدام کوتاه اوا مندز قابل‌اعتماد و قابل‌اعتماد است زیرا او به‌عنوان یک بانوی گیج‌شده که فقط برای فرزند و خانواده‌اش نیاز دارد، بهترین کار را انجام می‌دهد. علاوه بر این، ظاهر بیم لیوتا در نقش یک پلیس مخوف مخوف در مقابل یک سه راهی قابل احترام است.

کار دوربین سیانفرنس بسیار قابل توجه است زیرا او از ترکیبی بین دوربین های دستی و ثابت برای نشان دادن ما استفاده می کند. وضعیت خام و واقعی نبردهای شخصیت هایش. ما با وجود نمایش و فشار با نقاط دوربین او واقعاً در جای خود قرار داریم. امتیاز ترسناک و تاثیرگذار مایک پاتون را به آن اضافه کنید، که مطمئنا باعث ایجاد اختلال در این قطعه چند نسلی می شود. «نقطه‌ای از کاج‌ها» فیلمی نفس‌گیر و در عین حال فاجعه‌آمیز است که تلاش می‌کند بدون در نظر گرفتن جریان ناهموار و ناگهانی آن، تأثیرات انتخاب‌های وحشتناک مداومی را که از عصری به عصر دیگر منتقل می‌شود، به ما نشان دهد.

"اگر مثل رعد و برق سوار شوید، مانند رعد و برق تصادف خواهید کرد."

نقطه گذشته از کاج ها یکی از مورد انتظارترین فیلم های سال من است. این توسط درک سیانفرانس هماهنگ شده است، که علاوه بر این، ولنتاین آبی غریزی وحشتناک را هماهنگ کرده است. Pines نیز به همین ترتیب، رایان گاسلینگ، یکی از سرگرمی‌کنندگان شماره یک من و بردلی کوپر، در فیلم The Place Beyond the Pines Silver Linings Playbook از یک شخصیت‌پردازی مادام العمر (و برگزیده اسکار) در فیلم The Place Beyond the Pines بازی می‌کنند.

Pines اصولاً برای اکثر فیلم‌ها عادی نیست. این می‌تواند افراد خاصی را که برای روایت مستقیم‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرند، منصرف کند، با این حال من واقعاً از چگونگی گسترش داستان استقبال می‌کردم. برای کسانی که نمی دانند، Pines به 3 نمایش تقسیم می شود. فیلم اصلی به دنبال لوک با بازی رایان گاسلینگ است که در یک نمایشگاه سفر با دوچرخه رانندگی می کند. تظاهرات بعدی اوری با بازی کوپر را مدیریت می‌کند که پلیسی است که با لوک روبرو می‌شود و با دنیایی از پلیس‌های بداخلاق درگیر می‌شود. تظاهرات سوم ما را 15 سال بعد منتقل می کند و دور دو فرزند لوک و اوری می چرخد.

در حالی که من به طور کلی در فیلم The Place Beyond the Pines شرکت کردم، این نمایش اولیه است که واقعا می درخشد. من ممکن است یک فیلم کامل را تا حد زیادی قسمت اصلی تماشا کرده باشم. شخصیت گاسلینگ آنقدر جذاب است که نمی توانید چشمان خود را از او بردارید. لوک یک افسانه است. همانطور که او به تدریج مسیر خود را از میان محوطه های پارک تفریحی شلوغ باز می کند، به نظر می رسد زمان متوقف می شود. همه برای دیدن او آنجا هستند. همانطور که او وارد محفظه فلزی گرد می شود و شروع به دوچرخه سواری با دو موتورسوار مختلف به طور خطرناکی می کند، عملاً افسانه ای به نظر می رسد. لوک مانند جیمز دیگنیتاری یا کرت کوبین، یکی از آن ارواح غیرمعمول به نظر می رسد که مجبور است فقط برای مدت کوتاهی در این جهان قدم بزند. هیچ فرد مسنی در یک راکر در آینده خود وجود ندارد. ستاره آنها بسیار باشکوه است، انرژی آنها بسیار دشوار است که حتی نمی توان در مورد آن فکر کرد. گاسلینگ در حالی که سیگاری به طور ناپایدار از لب‌هایش آویزان است و خالکوبی‌هایی در بدنش پراکنده شده و یکی را برای صورتش به یاد می‌آورد، گاسلینگ شبیه جیمز دیگنیتاری خطرناک‌تر به نظر می‌رسد. یک انقلابی واقعی بدون دلیل، به استثنای این دگراندیش، واقعاً دلیلی دارد و آن کمک به فرزند شیرخوارش است. فرزندی که تا همین اواخر به سختی اذعان داشت که دارد. برای انجام این کار، لوک جشنواره را متوقف می کند و شروع به غارت بانک ها می کند.

این تنها یکی از موضوعاتی است که پینز به آن می پردازد - پدران و فرزندان. کاج همچنین این پرسش را مطرح می کند که آیا کودک باید تاوان اشتباهات پدر را بپردازد. آیا می توان گفت که ما بد بخت هستیم که اشتباهات پدرمان را دوباره تکرار کنیم، چه پدری که قبلاً ذکر شد حتی در زندگی ما حضور داشته باشد یا نه؟ آیا آینده ما قبلاً توسط ویژگی‌های ما پیش‌بینی شده است یا واقعاً می‌توان آنها را در هر نقطه‌ای با فعالیت‌های ما تغییر داد؟

کاج علاوه بر این نشان می‌دهد که چگونه زندگی‌ها می‌توانند در هم تنیده شوند و سرنوشت مردم با تصمیمات ما چه می‌تواند باشد.

نمایش دوم فیلم حول محور شخصیت کوپر است. این قطعه از فیلم نمی تواند کمک کند، با این حال از موتوری که عمل اصلی بود پایین بیاید. به نظر می‌رسد که کوپر به‌ویژه در ارائه‌ی سرسختانه‌اش در کتاب Silver Lining Playbook کاملاً ناامید شده است. همانطور که گفته شد، ایده خوبی است که اوری از همه بیشتر آرام تر و آرام تر است. او در مرکز گیر افتاده است و از انتخاب هایش عذاب می دهد.

نمایش دوم واقعاً بخش مهمی از فیلم است و طمع، تقصیر و آلودگی را مدیریت می‌کند. به همین ترتیب به تنظیم باقی مانده فیلم و به همین ترتیب، وجود دو فرزند شخصیت های اصلی کمک می کند.

نمایش سوم ممکن است با باقی مانده فیلم ناخوشایند به نظر برسد، اما با اجرای دو اجرای خارق‌العاده توسط دو سرگرمی که هنوز نام‌های رایجی ندارند، منتقل می‌شود. اول، فرزند لوک، جیسون، با بازی Dane DeHaan (روایت)، یک ستاره واقعی در صعود است. جیسون مردی آرام است که به هر حال به نظر نمی رسد جاذبه جذاب پدرش را داشته باشد. دوم، فرزند اوری، ای جی، با بازی ایموری کوهن است. ای جی یک هولیگان بداخلاق است که دیوانه وار باید هرگونه ارتباط با پاک پدرش را به عنوان عکس سوت محدود کند. بدون اینکه خیلی چیزها را از دست بدهم، می گویم که این دو شخصیت آنطور که شما پیش بینی می کنید ظاهر نمی شوند.

مجموعه ای از افراد ناله می کنند که فیلم بیش از حد طولانی است (مثل این ممیزی)، با این حال هرگز برای من چنین احساسی نداشت. فکر می‌کردم سرعت بازی به طور کلی عالی است و هرگز احساس نمی‌کردم صحنه‌های بیهوده وجود داشته باشد. هر صحنه داستان را جلو می برد. برخی نیز می‌توانند با شیوه‌ای که داستان‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند مخالف باشند، با این حال من فکر می‌کردم که طبیعی است. من به همین ترتیب می توانم بگویم که Pines دارای یک پایان نافذ و کامل است.

The Spot Past the Pines فردی است که بر روی قطعه ای تمرکز می کند که حسی فوق العاده کاربردی دارد. این چیزی است که من در مورد فیلمسازی Cianfrance دوست دارم. این احساس طبیعی و واقعی است، شبیه به یک قطع زندگی. زمانی در گذشته های دور در آمریکا برای بیست و صد سال است.