🌸 دانلود فیلم Black Mirror: Bandersnatch 2018 (آینه سیاه: بندراسنچ)

آینه سیاه: بندراسنچ 2018 (به انگلیسی: Black Mirror: Bandersnatch) یک فیلم علمی تخیلی و محصول 2018 کشور بریتانیا, آمریکا, بوده و شما میتوانید برای دانلود فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 دوبله فارسی روی لینک هایی که برای دانلود در صفحه می بینید اقدام کنید. داستان فیلم به این صورت هست که یک برنامه نویس جوان یک رمان فانتزی را به یک بازی تبدیل می کند. چندی بعد دنیای مجازی و حقیقی با یک دیگر ترکیب می شوند و تناقضاتی به وجود می آید.

این فیلم به کارگردانی David Slade, ساخته شده‌ است. برای دانلود مستقیم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 یا دانلود دوبله فارسی فیلم Black Mirror: Bandersnatch 2018 تنها کافیست کیفیت فیلم مورد نظر را انتخاب کرده و گزینه دانلود را بزنید. فیلم ‌نامه این فیلم را Fionn Whitehead, Craig Parkinson, Alice Lowe, Will Poulter, Asim Chaudhry, Tallulah Haddon, Catriona Knox, Paul Bradley, Jonathan Aris, A.J. Houghton, نوشته ‌اند. همچنین اگر قصد دانلود آینه سیاه: بندراسنچ 2018 زیرنویس فارسی با کیفیت 480p را دارید روی کیفیت مورد نظر کلیک کنید.

بازیگران Fionn Whitehead, Craig Parkinson, Alice Lowe, Will Poulter, Asim Chaudhry, Tallulah Haddon, Catriona Knox, Paul Bradley, Jonathan Aris, A.J. Houghton, در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند. نسخه های دیگری از این فیلم هم مانند دانلود فیلم سینمایی آینه سیاه: بندراسنچ 2018 دوبله فارسی در پینک فیلم موجود هستند و تنها کافیست بر روی گزینه دانلود فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 کلیک کنید. همچنین اگر قصد دانلود Black Mirror: Bandersnatch 2018 720p را هم دارید پینک فیلم بهترین مکانی هست که میتوانید از آن برای دانلود فیلم استفاده نمایید.

رده سنی فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 TV-MA بوده و قبل از دانلود فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 باید گفت تماشای این فیلم برای افراد زیر TV-MA سال مناسب نیست! این فیلم در ژانرهای علمی تخیلی, معمایی, درام, هیجان انگیز, فیلم تلویزیونی, بوده و محصول کشور بریتانیا, آمریکا, هست. زبان اصلی فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 انگلیسی, بوده ولی ما در پینک فیلم دانلود فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 دوبله فارسی را هم برای شما امکان پذیر کردیم. اگر قصد دانلود فیلم Black Mirror: Bandersnatch 2018 را دارید باید این را هم اضافه کنیم که امتیار IMDB فیلم آینه سیاه: بندراسنچ 2018 7.1/10 از 10 می باشد.

یک برنامه نویس جوان یک رمان فانتزی را به یک بازی تبدیل می کند. چندی بعد دنیای مجازی و حقیقی با یک دیگر ترکیب می شوند و تناقضاتی به وجود می آید
آینه سیاه: بندراسنچ داستان یک برنامه نویس جوان را روایت می‌کند که قصد دارد تا یک رمان فانتزی را به یک بازی ویدیویی تبدیل کند. اما خیلی زود دنیای مجازی و واقعیت با یکدیگر ترکیب می‌شوند و سردرگمی نگران کننده‌ای را به وجود می‌آورند…
خلاصه داستان : یک برنامه‌نویس جوان یک رمان فانتزی را تبدیل به یک بازی می‌کند . به زودی , واقعیت و دنیای مجازی مختلط بوده و شروع به ایجاد
یک برنامه نویس جوان هنگامی که رمان فانتزی نویسنده ای دیوانه را به یک بازی ویدئویی اقتباس می کند ، واقعیت را زیر سال می برد.
در سال ۱۹۸۴، جوانی به نام «استفان» یک بازی کامپیوتری را براساس کتاب «بندراسنچ» طراحی می‌کند. ویژگی کتاب «بندراسنچ» این است که خواننده باید به جای شخصیت اصلی داستان تصمیم بگیرد و همین روند داستان را تعیین می‌کند و…

جهت دانلود فیلم Black Mirror: Bandersnatch 2018 (آینه سیاه: بندراسنچ) دوبله فارسی و با زیرنویس فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

بعد از اینکه تمام پایان های فیلم را دنبال کردم، چند اظهارنظر منفی از مشتریان مختلف خواندم و خوشحالم. آنها مرا متقاعد کردند که درباره آینه سیاه: بندراسنچ توضیح دهم.

در مورد آینه سیاه: بندراسنچ مواردی وجود دارد که هیچ یک از آنها در بخشی از اظهارات کاربران مطرح نشده است. کارشناس این بود که طرح داستان یا خیلی ساده یا طاقت فرسا بود و فیلم چیزی را که تضمین می کرد را بیان نمی کرد. در هر صورت نمی توانم به این فکر نکنم که چه چیزی تضمین می کند. این به من کمک کرد تا افراد خاصی را به یاد بیاورم که ممکن است یک غذاخوری دیگر را امتحان کنند و یک غذای بسیار مناسب داشته باشند، اما در آن زمان می گویند طعم آن مانند آنچه در جاهای دیگر داشتند، خسته کننده است. برخلاف دریافت هزینه از چیزی که تماشا می کنند، آنها شروع به تضاد فیلم با فیلم های مختلف در یک نوع مشابه و علاوه بر این با الزامات انحصاری باورنکردنی خود می کنند. بنابراین باید بگویم که آینه سیاه: بندراسنچ می تواند امتیاز 7/10 را داشته باشد، اما نه چیزی کمتر. آنها برای جذاب کردن چیزها نیازی به تند تند هالیوود ندارند. در صورتی که فقط از ابتدا تا انتها بر روی طرح تمرکز کنید، تعداد زیادی پیش‌نمایش و ارجاعات را در فیلم Black Mirror: Bandersnatch از دست می‌دهید.

یک بازی‌ساز جوان، استفان، مشکلات ذهنی را تجربه می‌کند و با پدرش زندگی می‌کند. یک روز او به یک سازمان فوق‌العاده عظیم اذعان می‌کند که با ارائه بازی او موافقت می‌کند و به او زمان قطعی برای تاریخ تحویل می‌دهد. این باعث سنگینی استفان می‌شود، که به داروهایش بستگی دارد و پس از آن، ما تصمیم‌هایی را برای او به طور فزاینده‌ای شروع می‌کنیم. سعی کنید حتی سوالات اصلی را اشتباه قضاوت نکنید، آنها واقعاً بعداً تأثیر خواهند داشت. برای من جالب بود که طرح داستان شبیه به جهان ها، مسائل ذهنی، یا داستانی در داخل یک داستان و غیره است و هرگز کسل کننده نمی شود. بسیار شبیه به استفان، شما به سادگی تصمیم می گیرید و ممکن است بعضی اوقات احساس تنگناهراسی کنید. شما با فرض اینکه همه چیز در ذهن شخصیت است یا از طرف دیگر به احتمال زیاد همه چیز واقعی است به صحبت ادامه می دهید.

لطفاً فیلم های بیشتری مانند این نتفلیکس بسازید. خیلی به شما متعهد هستم که خسته کننده و خسته کننده نیستید. علاوه بر این، اگر نیاز دارید که Bandersnatch: Partake in stroyline خود را امتحان کنید و خواهید دید وقتی داستان به شما آسیب می‌زند، باید آخرین پایان‌های جایگزین را پیدا کنید. من از همان ابتدا به آن 8/10 دادم، اما از آنجایی که برای اظهار نظر در اینجا نامشخص بود، آن را به 9/10 رساندم.

علی‌رغم اینکه آینه سیاه: بندراسنچ باعث شد من احساس کنم و به خود زندگی بپردازم، Dark Mirror: Bandersnatch در وسط یک بازی تاسف‌بار و یک قسمت خوب Dark Mirror باقی می‌ماند.

بازبینی Bandersnatch دردسرسازتر است. از آنجایی که افراد به روش های مختلف آن را بررسی می کنند. عده ای آن را یک بازی و برخی آن را فیلم می دانند. به عنوان یک قاعده کلی باید یک فیلم باشد، اما از آنجایی که شهودی است باعث می شود Bandersnatch احساس کند که یکی یا دیگری نیست. جزء هوشمند به خوبی اجرا نشده است تا آینه سیاه: بندراسنچ به عنوان یک فیلم بسیار سازمان یافته باقی بماند و با فکر دومی که تصمیمات شخصیت را انتخاب می کنم، فقط باید ببینم چه اتفاقی ممکن است رخ داده باشد.

بخش بصری : من هرگز واقعاً احساس نکردم که کنترل دارم. من نیاز داشتم بدون اینکه بفهمم کدام یک از بیس یا راست انتخاب می‌کردم و در صورتی که خارج از پایه بود، مجبور می‌شدم برگردم و مورد مناسب را انتخاب کنم. در حالی که این از این نظر عالی است که من می‌توانم بدون زیاده‌روی شاهد موقعیت‌های مختلف باشم، باید موقعیت‌های فیلم و آنچه در آن اتفاق می‌افتد را انتخاب کنم. آینه سیاه: بندراسنچ واقعاً در موقعیت ایده آلی قرار می گیرد بدون همکاری و در نظر دوم نویسندگان که یکی از پایان های متعدد را انتخاب کنند. چیز دیگری این است که فیلم در قسمت‌هایی که باید انتخاب می‌کردید به خوبی بریده نشده بود.

از نظر فیلم بودن، جذاب و مطمئناً آینه تاریک آن - در عین حال فقط در احساس از اینکه چگونه ما را به فکر واداشت. به طور کلی Dark Mirror راهی است که یک اثر خارق العاده می تواند منفجر شود. در The Whole History of You حافظه جاسازی شده بود، Arkangel با ردیاب، شما بقیه را می دانید. هیچ ابزاری وجود نداشت که طرح را بسیار ضعیف کند. به نفع ما، ما به عنوان تماشاگر اساساً در یک قسمت آینه تاریک بودیم. گذشته از آن، همه چیزهای دیگر بیش از حد استاندارد بود. همانطور که در فیلم Black Mirror: Bandersnatch گفته شد (بدون اسپویل) همه چیز بیش از حد معمولی بود. فیلمبرداری فرصتی برای درخشش نداشت، بازیگری عالی بود اما هیچ چیز خیره کننده ای نداشت. با این حال، من در موسیقی شرکت کردم، حتی این فرصت را داشتیم که هر کدام را که می‌خواستیم انتخاب کنیم.

حتی با وجود چارچوب هوشمند ناشیانه و معمولی بودن بیش از حد یک فیلم، روشی که تماشاگر واقعاً از یک فیلم جدا می‌شد. آینه سیاه: بندراسنچ به Bandersnatch اجازه داد تا یک ساعت مضحک بسازد تا از آن قدردانی کنیم. امکان یک فیلم هوشمند کامل است. (پاسخ درست انجام دادن این است که تصمیمات ما تصمیمات ما هستند که بسیار شبیه به فرضیه ها هستند. آنها مرده هستند یا درست هستند. با فرض اینکه فیلم شهودی دیگری ساخته شده باشد، می خواهم باور کنم که ما می توانیم فیلم را کارگردانی کنیم، برخلاف دیدن نتایج. از انتخاب هایی که به آنها نیاز نداریم). به هر حال، به عنوان اولین تلاش، تلاش وحشتناکی نیست و در حالت ایده‌آل اگر نتفلیکس تعداد بیشتری از این موارد را انجام دهد، مدتی بعد بهتر کار می‌کنند.

می بینم برای چه می رفتند. نوع خود ارجاعی زمانی متقاعد کننده است که دقیق انجام شود. دایره های دنیوی و سازگاری با خود به سادگی در لبه چیزی هستند که ذهن می تواند ایجاد کند که باعث می شود در عین توجیه پذیری، احساس عظیمی داشته باشد. متاسفانه برای من Bandersnatch به این نزدیک نشد. در عوض، ما یک کار بسیار محدود و فرعی داریم که از انجام هر کاری که می خواهد غفلت می کند.

اولین نتیجه من - که تصور می کنم اکثر مردم با توجه به اینکه این تصمیم غیرقابل انکار بود - راه اندازی می کند مرحله خوبه با این حال، مانند بررسی اولیه بازی، بسته شدن آن کوتاه و غیرمنتظره بود و واقعاً چیزی را که فیلم در آن فرو ریخته بود، پیش‌بینی می‌کرد. تقریباً شبیه یک متای سطح دوم بود. در واقع ممکن است استفان توسط من محدود شده باشد، با این حال من به سادگی توسط مقاله نویس فیلم محدود شده بودم. به هر حال، به جای اینکه باعث شود من با آن شخص احساس همدردی کنم، همه چیز را به خود شکست داد.

خودارجاعی می تواند کارساز باشد. بازی PC The Talos Rule یک تصویر درخشان از این موضوع است. شما یک هوش شبیه‌سازی شده هستید که تا جایی که تصور می‌شود حدس مناسبی برای یک انسان هستید، تکرار شده است، و پس از آن سعی کرده‌اید بررسی کنید که آیا فعالیت‌هایی مانند انسان انجام می‌دهید یا خیر. بدیهی است که شخصیت شما می تواند از طریق ارزیابی های کیفیت انسانی نفوذ کند، زیرا شما بازیکن یک انسان هستید. شما نمی توانید در مقابل میل به اینکه به عنوان انسان نگریسته شوید مقاومت کنید. همه چیز مناسب است.

تصویری بهتر از چگونگی امکان دوباره این کار از صحنه بازی - The Stanley Anecdote. اگر به نحوی توانستم آینه سیاه: بندراسنچ را در یک جمله خلاصه کنم، می گویم که این یک داستان استنلی به شدت غیر خنده دار است. در جایی که بازی رایانه شخصی به استقبال شما برای بررسی جهان می‌آید، و شما را وادار می‌کند تا خود را تنظیم کنید یا مقاومت کنید، زیرا شما را به دیوانگی می‌آورد، آینه سیاه: بندراسنچ به سادگی شما را از یک انتخاب شروع کرده و سپس به انتخاب بعدی چرت می‌زند. مطمئناً نکته اصلی جالب در مورد Bandersnatch خود Bandersnatch است.

همچنین عدم تصمیم گیری به همین ترتیب کارساز نبود. می‌توانست با بازی نکردن، کنترل بیشتری به استفان بدهد. مطمئناً ممکن است انجام یک تفاوت به ندرت قابل تشخیص در جایی که او مسئول بیشتر فعالیت‌ها است امکان پذیر باشد، زیرا شما قبل از انجام فعالیت‌های کلیدی انتخاب نمی‌کنید. با این حال، بسیاری از راه‌ها مدتی بعد آنقدر زود متوقف می‌شوند که هرگز به شیوه‌ای لذت‌بخش انجام نمی‌شود. مطمئناً ارزش‌های خلقت در فوکوس‌های انتخاب آنقدر افتضاح بودند که احساس تکان می‌کردید - آیا صحنه پس از تصمیم‌گیری عموماً باید با دو گزینه پیش رو شروع شود؟

به‌طور کلی، این موضوع تاسف‌آورتر از انتخاب است. کتاب‌های تجربه خودتان یا اولین انتخاب بازی‌های ویدیویی واقع‌گرایانه را تجربه کنید. علاوه بر این، در حالی که کنجکاوی برخی را درگیر می کند که من تصور می کنم در نهایت، من احساس نمی کنم که این موضوع به طور سخاوتمندانه در نظر گرفته شود.

به این ترتیب، اخیراً متوجه شدم که هرگز زمانی را برای بررسی حس Netflix Pick Your Own Experience، "Bandersnatch" پیدا نکردم. مهمتر از همه آیا من به طور خاص در مورد این که آنها هرگز در هیچ نقطه ای به لوئیس کارول اشاره نکردند، نگران بودم؟ بسیار خوب به این ترتیب، اعتباری به نتفلیکس برای اساساً محدود کردن تماشاگران برای تغییر مراحل. من عموماً نتفلیکس را با استفاده از جعبه Dish Organization تماشا می‌کنم، اما شما به سادگی مجاز هستید «Bandersnatch» را از طریق یک بازی یا مرحله گجت‌های درخشان سطح بالا تماشا کنید که به شما امکان می‌دهد زمانی که انتخاب‌ها معرفی می‌شوند انتخاب کنید (که به طور شگفت‌انگیزی اغلب WAAAAAY است!) بخشی از انتخاب‌ها دیوانه‌کننده به نظر می‌رسند، با این حال من واقعاً درک می‌کنم که گزینه‌های اولیه خیلی کم این است که ناظر را با انتخاب واقعی در مقیاس زمانی توزیع‌شده وفق دهد. با این حال، من اعتراف می کنم که من به معنای واقعی فیلم را در کمتر از 10 دقیقه پس از اینکه فقط روی 3 انتخاب قرار گرفتم، تمام کردم. بنابراین، رگولاتور PS3 وقتی همه چیز را از اول شروع کردیم، به تماشاگر بعدی رفت.

وقتی یک "پایان" (به عنوان مثال دنبال کردن تصمیم غیرقابل قبول) را زدید، به یک نقطه چک از پیش تصمیم‌گیری شده بازمی‌گردید. که می توانستم بدون آن انجام دهم. من احساس می‌کردم که مرحله باید با کتاب‌ها سازگار می‌ماند (این اهمیت کتاب‌های «ماجراجویی خودت را انتخاب کن» در دهه 1980) و اینکه باید به آخرین تصمیمی که گرفته‌ای بازمی‌گردی تا بتوانی دوره دیگر را انتخاب کنی. آن را در نظر نمی گیرد. به همین ترتیب، کاملاً بدیهی نیست، اما توجه به آن ضروری است: بعضی اوقات، وقتی واقعاً به یک انتخاب بازمی‌گردید، تصمیم‌ها تغییر کرده‌اند. بنابراین، با توجه به این واقعیت که دفعه بعد که به آن صحنه معادل رسیدید، مطمئن شوید که آماده باشید.

اکنون، من این را تماشا کردم. یک بار با هم خانه‌ام (بیش از 2 ساعت در مورد انتخاب‌ها تحقیق کردیم)، و دوباره با بازدیدکنندگان خانه برای این فصول خاص (ممکن است بیش از 3 ساعت تحقیق را پشت سر بگذاریم)، و در واقع، من یک تکمیل انفرادی با که من سرحال بودم پایان «نتفلیکس» در واقع سرگرم‌کننده بود، با این حال احساس می‌کرد که یک رفتار پنهان کوچک پایانی واقعی نیست.

یک دیدگاه قابل توجه وجود دارد که باید به آن بپردازم: ویل پولتر. من داشتم از ارائه او غافلگیر می شدم. شما ممکن است این شخص را به‌عنوان کودک نوجوان در «ما میلرها» یا از «Mazerunner» بشناسید، اما در آن فیلم‌ها، او به وضوح در نهایت پتانسیل خود نبود. او به طور کلی خوب بود، یک جوان معمولی برای ارضای یک شغل خاص (بچه خشمگین با تنش در MR، و یک جوان سرگرم‌کننده و احمق در WTM). کار او به عنوان کالین ریتمن در "Bandersnatch" او را به 10 مجموعه اصلی من از سوپراستارها رساند. او مشاغل بیشتری از این قبیل می خواهد. او به وضوح می تواند بسیار فراتر از آن محدوده محدودی که هالیوود او را پر کرده است عمل کند. من دوست دارم او را در شغل یک سرزنش کننده فاضل ببینم. (فیگور گروچ در «جسیکا جونز») ویل پولتر در نقش کالین ریتنر یکی از بهترین بخش‌های این تلاش نتفلیکس بود. این توانایی او را به شیوه ای نشان داد که من قبلاً از او نشنیده بودم.

بنابراین، آیا کسی موفق به بسته شدن "Bandersnatch" شد؟ به شرط اینکه این درست باشد، لطفاً پیشنهاد دهید. من هم از علاقه مندان به کلاس نبودم... نمایش آسیب های روانی فقط بسته من نیست. به معادله اول پایبند باشید، نتفلیکس: با یک خط داستانی Experience، دیگری را انجام دهید!!

به این ترتیب، اخیراً متوجه شدم که هرگز زمانی را برای بررسی حس Netflix Pick Your Own Experience، "Bandersnatch" پیدا نکردم. مهمتر از همه آیا من به طور خاص در مورد این که آنها هرگز در هیچ نقطه ای به لوئیس کارول اشاره نکردند، نگران بودم؟ خوب به این ترتیب، اعتباری به نتفلیکس داده می شود تا اساساً تماشاگران را به سمت تغییر مراحل سوق دهد. من عموماً نتفلیکس را از طریق جعبه Dish Organization تماشا می‌کنم، با این حال شما به سادگی مجاز به تماشای «Bandersnatch» با استفاده از یک بازی یا مرحله ابزار هوشمند سطح بالا هستید که به شما امکان می‌دهد زمانی که انتخاب‌ها معرفی می‌شوند، انتخاب کنید (که به طور شگفت‌آوری اغلب WAAAAAY است!) بخشی از انتخاب‌ها مضحک به نظر می‌رسند، با این حال من واقعاً درک می‌کنم که تعداد کمی از گزینه‌های اولیه این است که ناظر را طوری تنظیم کند که واقعاً یک انتخاب را در مقیاس زمانی توزیع شده انجام دهد. با این حال، قبول می کنم که به معنای واقعی، فیلم را در حدود 10 دقیقه پس از اینکه فقط روی 3 انتخاب قرار گرفتم، تمام کردم. بنابراین، رگولاتور PS3 در حالی که همه چیز را از اول شروع کردیم، به تماشاگر بعدی رفت.

وقتی یک "پایان" (به عنوان مثال تصمیم گیری در مورد برخی از تصمیمات غیرقابل قبول) را وارد کردید، به یک نقطه چک از قبل تصمیم‌گیری شده برمی‌گردید. ، که می توانستم بدون آن انجام دهم. من احساس می‌کردم که صحنه باید با کتاب‌ها سازگار می‌ماند (این اهمیت کتاب‌های «ماجراجویی خودت را انتخاب کن» در دهه 1980) و اینکه باید به آخرین تصمیمی که گرفته‌ای برمی‌گشتی تا بتوانی دلیل دیگری را انتخاب کنی. آن را در نظر نمی گیرد. به همین ترتیب به سختی قابل توجه است، اما توجه به آن حیاتی است: برخی از مواقع، زمانی که واقعاً به یک انتخاب بازمی‌گردید، تصمیم‌ها تغییر کرده‌اند. بنابراین، مطمئن شوید که هنگام تصمیم گیری آماده بمانید، به این دلیل که دفعه بعد که به آن صحنه معادل رسیدید، تصمیمات می تواند بسیار متفاوت باشد.

اکنون، من این را یکبار با هم خانه من (ما از شمال 2 ساعت بررسی انتخاب ها را گذراندیم)، و دوباره با بازدیدکنندگان خانه برای این فصول خاص (ممکن است بیش از 3 ساعت تحقیق را پشت سر بگذاریم)، و راستش را بگویم، من یک بسته انفرادی با که من سعادتمند بودم پایان «نتفلیکس» در واقع جالب بود، با این حال به نظر می‌رسید که یک سرگرمی پنهان کوچک است، نه یک بسته شدن واقعی. علاوه بر این، موسیقی متن/موسیقی عالی بود!

یک دیدگاه غیر معمول وجود دارد که باید به آن بپردازم: ویل پولتر. من از ارائه او شگفت زده شدم. شما ممکن است این شخص را به عنوان یک بچه دبیرستانی در «ما میلرها» یا از «Mazerunner» بشناسید، اما در آن فیلم‌ها، او به وضوح در نهایت پتانسیل خود نبود. او خوب بود، یک جوان معمولی برای ارضای یک شغل خاص (بچه خشمگین با تنش در MR، و جوان مضحک و سرگرم کننده در WTM) پرتاب شد. کار او به عنوان کالین ریتمن در "Bandersnatch" او را به 10 بهترین سوپراستار من رساند. او واقعاً چنین مشاغل بیشتری می خواهد. او به وضوح می تواند بسیار فراتر از آن محدوده ای که هالیوود او را پر کرده است عمل کند. من دوست دارم او را در شغل یک سرزنش کننده فاضل ببینم. (فیگور گروچ در «جسیکا جونز») ویل پولتر در نقش کالین ریتنر یکی از بهترین بخش‌های این تحلیل نتفلیکس بود. این توانایی او را به شیوه ای نشان داد که من قبلاً از او نشنیده بودم.

بنابراین، آیا کسی موفق به تکمیل "Bandersnatch" شده است؟ با فرض این که چنین است، لطفاً پیشنهاد دهید. من طرفدار کلاس هم نبودم... نمایش آسیب های روانی فقط گونی من نیست. به معادله اول پایبند باشید، نتفلیکس: با یک خط داستانی Experience، دیگری را انجام دهید!!

من اخیراً تماشای قسمت مهم آینه تاریک نتفلیکس، Bandersnatch را به پایان رساندم. Bandersnatch یک فیلم هوشمند برای تماشای یک گجت (ala iPhone) است و به شما این امکان را می‌دهد که در تمام مدت تماشا، روی تصمیم‌گیری‌های خاص کلیک کنید و خط داستانی را با توجه به انتخاب خود تغییر دهید. با فرض اینکه دوران کودکی را در اواسط دهه 80 تجربه کرده اید، این شبیه اقتباس فوق العاده پیشرفته از کتاب های The Cursed Snowman و The Illegal Palace "Choose Your Own Adventure" است. مرور معمولی یک ساعت و نیم است، اما می تواند از 40 تا 150 دقیقه طول بکشد. بنابراین، در حالی که می‌گویم با تماشای آن تمام شده‌ام، این به چه معناست؟

Bandersnatch تا آنجایی که ممکن است به ما مربوط شود، روایت را دوباره توسعه داد. البته، من فرض می‌کنم که این یک حیله است، اما در صورتی که این نوآوری با دقت رشد کند، فکر می‌کنم واقعاً می‌تواند یک برخورد کاملاً جدید ایجاد کند. قمار این است که در دام تاکیدات جدید سه بعدی و واقعیت تولید شده توسط کامپیوتر بیفتیم، که جدیدترین آیتم های درخشانی بودند که تجربه روایت را به میزان قابل توجهی بهبود ندادند. با این حال، چیزی که من در مورد این متدولوژی هوشمند متفاوت احساس می‌کنم، میزان واقعاً جذاب و واضح آن است. علاوه بر "به نظر می رسد"، به هر حال شیوه ای که داستان در آن باز می شود. احساس فردی بود. همانطور که تصمیم‌گیری می‌کردم، احساس می‌کردم که دارم «داستانم» را می‌سازم، نه داستانی که نویسنده یا رئیس بر سرم می‌کشد. همانطور که تصمیماتم را دنبال می کردم، حتی کمی خودم را آینه کردم ("صبر کن، آیا من آدم وحشتناکی هستم که قرص قرمز را انتخاب کنم؟"). نگرانی اصلی در اینجا یک مشکل بالقوه محافظت است، جایی که نتفلیکس ممکن است اطلاعات زیادی را در مورد مسیر من جمع آوری کند. در هر صورت، این کاملاً چیز دیگری است/>
در گسترش این فناوری تلویزیونی جدید و جذاب، من دوست دارم که سریال «آینه تاریک» پیشرو نتایج بالقوه یک فیلم بصری بود. من واقعا عاشق آینه تاریک هستم. این بدون شک جانشین موقعیت ممتاز منطقه گرگ و میش برای دوره جاری است. به شکلی استثنایی تاریک و ناخوشایند، محدودیت‌های قابل تصور را پیش می‌برد. فقط اندکی از محدودیت‌های نوآوری امروزی گذشته است و موقعیت‌های شگفت‌انگیز «چه می‌شد اگر» را نشان می‌دهد. همه با آهنگسازی، هماهنگی و بازیگری درجه یک. فیلمبرداری یک الماس غیر معمول است که می‌توانید تقریباً از هر صحنه‌ای پیش‌نمایش بگیرید و آن را به عنوان کاردستی روی دیوار بچسبانید. موسیقی متن و موسیقی متن مناسب، غنی و در دقایق مناسب هستند. دوقلوهای تامپسون، فرانکی به هالیوود می رود و کاجاگوگو همگی پایه و اساس مناسبی را برای خط داستانی دوره 1984 Bandersnatch ایجاد کردند. فوق العاده است.

فکر کردم ارزش دارد روی این موضوع تمرکز کنم که اخیراً روند مشاهده اکثریت قریب به اتفاق رقبای بهترین فیلم امسال برای اسکار امسال را به پایان رساندم و در نظر داشتم که چند نفر از آنها مقداری مشروعیت، باید بگویم که سریال‌های تلویزیونی مانند این قسمت آینه تاریک کیک را می‌گیرند. در بخشی از سریال‌های تلویزیونی و جریانی در حال انجام نگاهی بیندازید، و واضح است که آنها شغل بسیار بهتری نسبت به فیلم‌های امروزی دارند. مکرراً گفته می شود که برنامه خرج کردن کمتر، فیلم های خانه صنعتگری دهه 70، 80 و 90 یادگار زمان های گذشته است. بودجه استودیوهای فیلمسازی برای فیلم‌های متحرک خارق‌العاده‌ای تمام شده است، و از آنجایی که من می‌توانم ببینم که شبیه تلویزیون است، کنترل آخرین نقطه مورد علاقه را در اختیار گرفته است. علاوه بر این، وقتی این نوع نوآوری قابل توجه را به ترکیب بندی و هماهنگی بی رقیب اضافه می کنید، متأسفانه در غبار باقی می مانند.

بنابراین، من بدون شک جدیدترین فیلم هوشمند آینه تاریک، Bandersnatch را پیشنهاد می کنم. علاوه بر این، من پیش‌بینی می‌کنم که چگونه Dark Mirror، نتفلیکس و کسب‌وکارهای تلویزیونی و فیلم‌های آینده بهترین استفاده را از این رویکرد بهتر و جذاب برای بیان یک داستان قدیمی و عالی ببرند.

استفان یک توسعه دهنده بازی های رایانه ای جوان و قریب الوقوع است. استفان فانتزی دارد که یکی از کتاب های شماره 1 خود را به یک بازی رایانه ای تبدیل می کند تا تمام دنیا با آن روبرو شوند. پس از اینکه یک سازمان عظیم تصمیم می گیرد منابعی را در فکر خود قرار دهد و آن را به بازی دیگری تبدیل کند، استفان تلاش می کند تا محدودیت های زمانی را برآورده کند و یک بازی ایده آل را بدون مشکل یا سرزنش ارائه دهد. همانطور که استفان تلاش می کند بازی خود را بیشتر تقویت کند، روان او به خودی خود به هم می ریزد.

برای افرادی که نمی دانند، این یک فیلم به سبک "ماجراجویی خودت را انتخاب کن" برای اولین بار است. بینش در نتفلیکس برای تماشای فیلم، از شما، تماشاگر، انتظار می رود که در انتخاب هایی که می توانند طرح و خط داستانی فیلم را تغییر دهند، تصمیم بگیرید. نتفلیکس نیز تأیید کرده است که برای اجازه دادن به کامپوننت/قابلیت کارکردن به یک «دستگاه مدرن» (مثلاً پلی استیشن 4 و غیره) نیاز دارید. چند تصمیمی که از شما انتظار می‌رود اتخاذ کنید جزئی و برخی دیگر غول‌پیکر هستند. همانطور که اشاره شد می تواند کل تجربه یا طرح داستان را تغییر دهد! پس با دقت انتخاب کنید.

از آنجایی که این قطعاً یک فیلم معمولی نیست، امتیاز نظرسنجی من بر اساس تجربه من از این ایده جدید از نتفلیکس است و نه فیلم واقعی. پس از مدت ها فکر می کنم که اساساً بررسی آینه سیاه: بندراسنچ به عنوان یک فیلم استاندارد دشوار است. از زمان تماشای فیلم من نیز به همین ترتیب با تماشاگران مختلف صحبت کرده ام و در مورد تجربه آنها از فیلم صحبت کرده ام. به طور کلی، من از شنیدن نظرات مردم تا حدودی شوکه شده ام. نتایج مختلف و اینکه دیگران به چه داستانی دست یافتند.

طبق گزارش IMDb، مجموع فیلمی که برای ساخت آینه سیاه: بندراسنچ استفاده شده است، مجموع 5 ساعت و 12 دقیقه است. این ضبط نیز می تواند همه توسط ناظر نتفلیکس دیده شوند، h اما برای انجام این کار، لازم است که فیلم را در موارد متعدد تماشا کنید. به طور کلی، تماشاگری که آینه سیاه: بندراسنچ را تماشا می کند، تقریباً می تواند تماشا کند. 90 دقیقه فیلم تا زمانی که مجبور شوید یک بار دیگر فیلم را شروع کنید تا پایانی جایگزین داشته باشید.

به عنوان یک رویارویی انفرادی، امروز عصر تحویل آن را در نتفلیکس در کنار نیمه بهترم تماشا کردم. فیلم و دنیایی که در سریال Dark Mirror ساخته می شود، ذهن را به خود مشغول می کند. همانطور که انتخاب‌ها انجام شد، من به‌علاوه از اینکه همه چیز به راحتی اجرا می‌شود و بسیار شبیه به یک فیلم معمولی پخش می‌شود، شوکه شدم. هنگامی که انتظار می رود انتخاب ها انجام شود، هیچ صفحه نمایش روی هم یا به تعویق انداختن وجود ندارد. صرف نظر از اینکه آیا در تصمیم خود فکر می کنید، فیلم در واقع همانطور که انتخاب نهایی شما را پیش بینی می کند به جلو می رود. می‌توانم بگویم که قبلاً با بازی‌های رایانه‌ای پلی‌استیشن 4 این نوع ایده‌ها را دیده‌ام، با این حال و هنوز هم، در پایان روز هرگز چیزی به این نرمی در مورد زمان‌های انباشتگی و سرعت آن ندیده‌ام یا تجربه نکرده‌ام. اکثر بازی‌هایی که من با آنها روبرو شده‌ام، علاوه بر این، سرگرمی‌هایی دارند که نسبتاً درهم و برهم هستند، جایی که آینه سیاه: بندراسنچ باعث جذب سرگرمی‌کنندگان قانونی و توانا شده است. با توجه به طرح داستان، آینه سیاه: بندراسنچ بدیع است و احساس می‌کنم افراد زیادی با فیلم ارتباط برقرار خواهند کرد، همچنین من به عنوان یکی از ارجاعات دهه 80 در فیلم Black Mirror: Bandersnatch نیز ارجحیت داشتم.

به‌عنوان یک رویارویی، با این حال، این یک برخورد کوچک بود. پرمخاطره. همانطور که بیان کردم، سفری که من نسبتاً انرژی می‌دادم، با این حال در حوالی اثری که در اواسط راه بود، بخش‌هایی از فیلم شروع به بازخوانی کردند تا بتوانم راهی را انتخاب کنم که آخرین بسته شدن را به همراه داشته باشد. بخشی از زمان از بازگشت به تصمیم خوشحال بودم، اما در زمان‌های مختلف فکر می‌کردم که تا حدودی آزاردهنده است. با این حال باز هم این به مشتری و انتخاب هایی که انجام داده اید بستگی دارد. از 5 پایان، من عملاً 3 پایان متمایز را به پایان رسانده‌ام...

به طور کلی، نتفلیکس از فیلم دیگری حمایت کرده است که به نظر من از نظر فیلم‌های متحرک مزیت بزرگی خواهد داشت. به احتمال زیاد آینه سیاه: بندراسنچ را ندیده اید، من آن را کاملاً پیشنهاد می کنم زیرا احساس می کنم بسیاری از جمعیت آن را شوکه می کند و شما بخش مناسبی از انحراف را خواهید یافت زیرا جدید و جدید است (و سرگرم کننده!). هر فردی که آینه سیاه: بندراسنچ را تماشا می کند با چیز دیگری برای افراد دیگر مواجه می شود. آیا این می تواند یکی دیگر از مدهای رایج باشد؟ انتخاب نتایج را در تریلر زیر تصور کنید. مانند 3D، این روند می تواند دومین و پس از آن ناپدید شود. در واقع، من در این ایده شرکت کردم و به کار نتفلیکس اعتبار کامل می دهم تا چیز جدیدی را به جهان منتقل کند. من واقعاً آرزو می‌کنم که این تجربه تا حدودی مطمئن‌تر می‌شد که به من اجازه می‌داد به آخرین نتیجه در نظرسنجی اول برسم. آیا تا به حال فیلم را تماشا کرده اید؟ راستش چی فکر کردی؟

از ابتدا پیش روی ما بوده است: «فیلم شهودی». فیلم. ما در حال تماشای یک فیلم هستیم، نه بازی - فقط با "بازی کردن" آن، قطعات مختلفی از آن را می بینیم. به طور انحصاری با رفتن به قسمت آخر آن، ما می توانیم طرح اصلی را ببینیم. من فرضیه خود را در زیر معنا می‌کنم.

«بازی» که ما انجام می‌دهیم، بازی پرل است - در یکی از پایان‌ها می‌توانیم پرل بزرگ، دختر کوچولوی کولین را پیدا کنیم. پرورش بازی Bandersnatch خودش. این واقعاً داستان او و روایت بازی اوست. در آن صحنه، نویسنده ای به پرل می گوید که شنیده است که آن (بازی) در نتفلیکس در دسترس خواهد بود. بنابراین از اینجا شروع می کنم، با روایت «نتفلیکس».

در «چه کسی آنجاست؟» نکته، ما می توانیم به استفان بگوییم که نتفلیکس او را کنترل می کند. این ما را به یکی از دو "پایان" می برد. اولین بازی با استفان به پایان می رسد که به عنوان "مایک" ضبط می شود - این فقط یک سرگرم کننده است و چند صحنه را به نمایش می گذارد - بازی پرل واقعاً شکل می گیرد. یکی دیگر استفان را نشان می دهد که با متخصص خود و پدرش مبارزه می کند، وجه تمایز اصلی او این است که هر کاری که لازم است انجام می دهد تا پنجره را پر نکند - که باعث می شود تیم هشدار دهد که چیزی خارج از پایه است، بنابراین آنها به سادگی فیلم می گیرند. هر دو، IMO، تنها فرصت ما برای دیدن بازی Pearl در حال ساخت هستند.

گزینه های بعدی زندان هستند و انواع زیادی وجود دارد. تصمیمات مهم برای آنها PAX، JFD، تصویر خرس سفید یا PAC است (که یک قطعه متفاوت است اما زیاد نیست). هر کدام از آن‌ها اساساً انتخاب‌های شما را پایین می‌آورند و در نهایت شما را به کشتن پدرتان و رفتن به زندان می‌برند (به جز اگر تصمیم بگیرید که بدن او را هک کنید و مروارید را که مرکز داستان تمام می‌شود، ببینید). این نوع محدود کردن انتخاب‌های شما اساساً همه چیزهایی است که استفان می‌گوید (در آن مورد خاص دقیق که پرل تمام می‌کند) این مشاور او در بازی خود نیز انجام داده است.

این به من می‌داند که پایان‌های «زندان» همان چیزی است که داستان بازی Pearl است - و انواع بی‌شماری وجود دارد زیرا این همان "توهم انتخاب" است که استفان در مورد آن صحبت می‌کند.

PAC در اینجا تا حدودی یک معافیت است - علی‌رغم این واقعیت که هنوز یکی از حساب ها شما را به زندان می برد. این به شما اجازه می‌دهد تا استفان را ببینید که «پرونده» خود را پیدا می‌کند و صحنه فیلم را می‌بیند، سپس، در آن لحظه، بیرون می‌زند و همانطور که گفته شد، پدر را می‌کشد و به زندان می‌رود. با این حال، سناریویی را تصور کنید که در آن ما می‌بینیم که مایک به سادگی در حال تماشای بازی پرل است (ما به همین ترتیب می‌بینیم که او در شخصیت خود یک قطعه درهم می‌آید) و پس از آن خودش به تیراندازی (داستان زندان) بازمی‌گردد؟

انتخاب سوم برای "پایان" است، آن "قطار" است. استفان تصمیم می گیرد راه داستان اصلی خود را دنبال کند، آن را به صفر برساند و در نهایت مادر را به قطاری برساند که تصادف می کند و گرد و غبار را در جریان دیگر رویدادهای مطب درمانگر گاز بگیرد. با فرض اینکه ما با دقت دنبال می کنیم، اساساً یک داستان ثابت است که شما را به سمت یک روش استثنایی نازک از oprion ها هدایت می کند، باید موارد صریح را انتخاب کنید (مثلاً: بحث در مورد گذشته، انتخاب عکس خانوادگی، تصمیم به تایپ در TOY).

این، همانطور که می بینم، بخش های کلیدی، تاریخچه و تکمیل بازی Pearl است. دلیل بازی برنده شدن است و همه چیز در نظر گرفته شده است که به معنای شکستن الگوی تهاجمی است که دارای چنین انتخاب های بی شماری است، چنین داستان های فرعی بی شماری و در دراز مدت بازگشت به صفر به روشی بسیار محدود که باعث پایان می شود. از بازی، مرگ (به همین دلیل است که داستان اصلی وقتی استفان را در جدول‌های زمانی مختلف می‌بینیم!). در نتیجه، پایان دادن به قطار، تکمیل بازی پرل است، و پایان دادن به مروارید به معنای مرگ حتمی برای قسمت Bandersnatch خواهد بود.

آنچه باعث می‌شود پرل آخرین قسمت، IMO را به پایان برساند، نحوه‌ی وقوع داستان است. در حالی که تیتراژ در حال پخش است، که چیزی استاندارد با Dark Mirror است. بحث‌هایی در مورد نمایش آثار به طور طبیعی وجود داشته است، با این حال می‌توانید آن‌ها را بعد از داستان قطار یا بعد از روایت زندان دریافت کنید.

با آن در بالای فهرست اولویت‌ها، Bandersnatch را می‌بندم واقعاً یک فیلم است. ، به سادگی می توانیم تصمیم بگیریم که قطعات مختلفی از آن را ببینیم. داستانی درباره پرل در حال پرورش یک بازی است - و ما می‌توانیم بخشی از داستان آن بازی ("استفان") و بخشی از تیراندازی واقعی ("مایک"/PAC) را ببینیم. روایت بازی که مروارید ایجاد می کند، توسط موقعیت های واقعی استفان برانگیخته می شود که تلاشی بسیار مشابه انجام داد، از پایان عمیق خارج شد و پدرش را کشت. بازی تحت سلطه شکستن چرخه، به صفر رساندن داستان اصلی و در پایان لگد زدن به سطل است (من می پذیرم که این چیزی است که استفان می گوید او می پذیرد یک "پایان خوش" در درمانگر است - پایان سعادتمندانه خودش و در نهایت مروارید آن را ارائه می دهد).

یک چیز اضافی جالب روشی است که ما به دست می آوریم تا روی مروارید نیز تأثیر بگذاریم - که در شیوه قدیمی آینه تاریک ما را رها می کند: الف) در وجودی که افراد دیگران را کنترل می کنند، چه کسی ما را کنترل می کند. ? یا دوباره فقط: ب) چه کسی ما را بدون دلیل خاصی تماشا می کند؟ یا از طرف دیگر هر چیزی که ممکن است ظهور کند.